فریب های شیطانی
شیطان در اوائل امر، برای فریفتن و به دام انداختن، با زبان ایمان و در
سایه دین به سراغ انسان میآید؛ نه اینکه از آغاز او را به گناه فرمان دهد.
او ابتدا (نفس مسوّله) را، که خوب را بد و بد را خوب مینمایاند، استخدام
میکند. پس از آنکه نفس مسوّله به خدمت او درآمد، اندکندک (نفس اماره) را
برای فرمان دادن به کار میگمارد، از اینرو آنگاه که انسان تبهکار به گناه
عادت کرد با علم و یقین به بیّنالغی و معصیت بودن کاری، آن را به آسانی
انجام میدهد: (و أمّا من بخل و استغنی و کذّب بالحسنی فسنیسّره للعسری).
شیطان
برای شکار سالکِ صالح، او را به کارهای واجب مهمّ وامیدارد تا از کار
اهمّ بازبماند و کسانی را که از واجب اهمّ به واجب مهم سقوط کردند به
مستحبات سرگرم میکند تا از واجب مهم بمانند. آنگاه آنان را که بر اثر
پرداختن به مستحبات از واجبهای مهم بازماندهاند به مباحات مبتلا میکند تا
از مستحبات بیفتند و سرانجام برای اینکه وی به دام حرام بیفتد او را به
مشتبهات و نیز به مکروهات دعوت میکند. مکروهات، قرقگاه محرمات است. راز
نهی تنزیهی و تحذیر از ارتکاب مکروهات نیز همین است که اگر کسی به مشتبهات و
مکروهات تن داد به محرمات نزدیک شده به دام آنها میافتد. رسول اکرم(صلّی
الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «دع ما یریبک إلی ما لایریبک».
در همه
مراحل یاد شده، اهل ذکر با بینش قلبی خود، شیطان و شیطنتِ او را شناخته و
درمییابند که آن خاطره، شیطانی است.[آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم،
جلد 7 - صفحه 537]