چگونگی پیدایش خطا در معرفت شهودی و راه حل آن
آیت الله جوادی آملی، معرفت شناسی در قرآن، ص 112 به بعد.
معیار ثبوتی و اثباتی خطا و صواب در معرفت شهودی
بحث اثبات صواب شناخت و تشخیص آن از خطا معمولا ً در اندیشه های حصولی و تطبیق قضایای منطقی تنظیم می شود و درباره علم حضوری مطرح نمی گردد با این که در آن علم نیز نیاز است؛ زیرا کشف ها نسبت به یکدیگر مطاردند و گاهی همدیگر را نفی می کنند و به همان دلیل که از تعدد اندیشه های حصولی مطارد یکدیگر، ضرورت معیار ثبوتی و میزان اثباتی صحت و سقم پدید می آمد، از تطارد مشاهده های مخالف در علم حضوری هم ضرورتِ وجود معیار و میزان مزبور طرح خواهد شد. در این جا توجه به چند مطلب سودمند است:
الف) راهیابی خطا در علم حضوری
تقسیم شناخت به درست و نادرست در علم حصولی روشن است؛ زیرا معلوم بالذات گاهی با معلوم بالعرض که خارج از حوزه ذات عالم است مطابق است و گاهی مخالف؛ ولی در علم حضوری و شهودی در صورتی که شاهد، عین عالَم منفصل را بیابد هرگز خطا در آن راه ندارد چون تعدد و اختلاف بین علم و معلوم وجود ندارد تا مطابقت و عدم مطابقت در آن راه یابد. البته گاهی خطا در آن نفوذ می کند و آن جایی است که آنچه را عارف در مثال متصل خود مشاهده می کند مخالف با مثال منفصل باشد. راه تشخیص صواب و خطای علم شهودی که ناظر به مقام اثبات است بیان می شود.
ب) چگونگی پیدایش خطا در معرفت شهودی
سرّ نفوذ خطا در کشف و شهود گاهی در اثر خلط مثال متصل به مثال منفصل است؛ یعنی آنچه را یک سالک غیر واصل در عالم مثال متصل خود می بیند آن را جزء عالم مثال منفصل می پندارد و چون در مثال منفصل که صنعِ بدیعِ خداوندِ منزّهِ از گزند هر عیب و آسیب هر نقص است هیچگونه فطور و تفاوت و شکاف و خلاف رَخْنه ندارد چنین باور می کند که حق غیر مشوب را دیده است؛ نظیر رؤیاهای غیر صادق که در آنها هواجس نفسانی متمثل می شود و بیننده می پندارد که جزئی از اجزاء نبوت انبایی نه تشریعی نصیب وی شده است در حالی که افکار خاص یا اوصاف مخصوص وی برایش متمثل شده است.
و گاهی در اثر یافته های قبلی و باورهای پیشین با چشم حولاء به سراغ عالم مثال منفصل می رود و آن را با نگرش خاص خود و از زاویه بینش احول می بیند از این رو ممکن است اشتباه کند چنانکه ممکن است گاهی حق را در مثال منفصل و یا برتر از عالم مثال مشاهده نماید لیکن وقتی از حالت شهود که دولت مستعجل است به نشئه علم حصولی تنزل می کند و یافته های خود را در قالب اندیشه های بشری شرح می دهد چون مسبوق به یک سلسله افکار خاص است در تبیین آن دچار اشتباه می شود. در این موارد، خطا در علم حصولی است نه حضوری.
ج) شهود معصوم و شهود مشوب به خطا
همانطور که علم حصولی دو قسم دارد: نظری و بدیهی و نظری خطاپذیر است ولی بدیهی مصون از خطاست و برای صیانت از خطا در نظری باید بدیهی را اصل قرار داد و در پرتو آن نظری را روشن کرد؛ علم شهودی نیز دو قسم است: 1 ـ شهودی معصوم از خطا. 2 ـ شهودی مشوب به خطا.
علم شهودی معصوم از خطا همان شهود انبیا و اولیای معصوم الهی است که هم در تلقی معارف مصونند و هم در حفظ و نگهداری آن در مخزن علمی معصومند و هم در ابلاغ و املای آن محفوظ از هر گونه اشتباه هستند. علم شهودی مشوب به خطا همان کشف و علم شهود عرفای غیر معصوم است که به برخی از علل اشتباه آنها اشارت رفت و برای صیانت از حدوث خطا یا تنزیه آن از پیراستگی اشتباهِ طاری باید کشف معصوم را اصل قرار داد و در پرتو آن کشف غیر معصوم را ارزیابی و تصحیح کرد چنانکه سالکانِ شاهدْ به این اصل تصریح فرمودهاند.
د) ارجاع شهود مشوب به شهود معصوم
گرچه شهود معصومان (علیهمالسلام) مصون از هر زیاده و نقیصه است و باید چنین شهودی مرجع تشخیص صحت و سقم شهود غیر معصومین باشد، لیکن کیفیت ارجاعِ شهود مشوب، به کشف سره و معصوم برای همگان آسان نیست چنانکه گرچه علم بدیهی مرجع تشخیص صحت و سقم نظری است ولی ارجاع نظری به بدیهی میسور همگان نیست از این رو در حین ارجاعْ گاه غفلتی رخ می دهد و در نتیجه یکی از اقسام مغالطه، حجاب ارجاع صحیح می شود، البته راه ارتباطی نظری به بدیهی معصوم است و اگر رونده آن را درست طی کند مصون از خطا خواهد ماند. از این رو قوانین منطقی را میزان عاصم نامیدهاند، لیکن رونده گاهی در حین سلوک به دام یکی از مغالطه ها افتاده و به خطا گرفتار می شود اما این آخرین راه علاج شناخت صحیح است.
هـ) توزین شهود مشوب
حکمت متعالیه و عرفانِ نظریِ مبرهنْ میزان خوبی برای تشخیص شهود مشوب از کشف خالص است، یعنی سالک شاهد گرچه در حین شهود احتمال خلاف نمی دهد لیکن بعد از تنزل از منزلت شهود دل و هبوط به جایگاه فکر، احتمال می دهد آنچه مشاهده کرده ناصواب بوده است، در این حال اگر دسترسی به کشف معصوم داشته باشد و بتواند دوباره به نشئه شهود برگردد و کشف ناب را معیار شهود خاص خویش قرار دهد و طمأنینه حاصل کند نوسان و اضطراب فکری نخواهد داشت وگرنه بهترین راه برای تشخیص سره از ناسره استمداد از مبانی متقن حکمت متعالیه است و این مطلب نه برای برتری فلسفه عرفان است بلکه برای آن است که فلسفه الهی با همه شوکتی که دارد در ساحت عرفانْ چون منطق است در پیشگاه برهان و حکمت، یعنی جنبه میزانی و آلی دارد. بنابراین، ورود به وادی ایمن عرفان برای ناآگاه از مبانی برهان، میمون نخواهد بود.
معرفتشناسی در قرآن