بررسی سندی روایت حرمت فلسفه!!!
علم فلسفه نیز مانند بسیاری علوم دیگر، به دور از خطا نبوده و بسیاری از مسائل آن مورد مجادلات فراوان قرار گرفته است. جستجوی اشکالات فلسفه و فلاسفه برای نفی این دانش، کاری عبث است که نمی تواند باعث حرمت آموختن فلسفه شود و تنها یک مغالطه «پهلوان پنبه» است.
و چقدر سخیف است که برای کوبیدن دانش تفسیر، فلسفه یا عرفان به خواب های مجهول و مجعول استناد دهیم، و یا روایاتی بیاوریم که خود نیاز به اثبات دارند.
روایاتی مانند این روایت که : «عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ یَمِیلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ». یعنی علمای آخرالزمان بدترین خلق هستند، چون تمایل به فلسفه و تصوف دارند.
این روایت با روایاتی که دانشمندان را وارثان انبیاء شمرده و یا حتی نگاه به در خانه آنها را عبادت می داند، تعارض ابتدایی دارد. پس هر عالمی بدترین مخلوقات نیست. علماء نیز به تعبیر قرآن، خوب و بد دارند.
نکته بعد آن است که ملاک عالم خوب و بد چیست؟ قطعا این ملاک نمی تواند مطلق تمایل به فلسفه و تصوف باشد. زیرا روایاتی داریم که دانشمندان را موظف می کند تا اگر لازم است برای بطلان سحر بروند و سحر بیاموزند. باز هم روایت مبهم است و صراحت در حرمت فلسفه به طور مطلق ندارد.
و سخن اصلی اینکه:
این حدیث در هیچ یک از کتب معتبر شیعی مانند اصول کافی، تهذیب، استبصار و من لایحضره الفقیه، و حتی بحار و لئالی الاخبار نیامده است.
اولین کتابی که من این روایات را در آنجا دیدم، کتاب «الهدایا لشیعة أئمة الهدى» (ج1 ؛ ص100) از عالمی به نام مجذوب تبریزی است. ایشان متوفی سال 1093 می باشند.
این حدیث در کتاب «إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات» (ج4 ؛ ص204 ) شیخ حر عاملی نیز آورده شده است. و سپس در کتاب جناب محدث نوری نیز تکرار شده است. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ ج11 ؛ ص380).
سندی که این بزرگان برای حدیث نقل می کنند عبارت است از:
« الْعَلَّامَةُ الْأَرْدَبِیلِیُّ فِی حَدِیقَةِ الشِّیعَةِ، نَقْلًا عَنِ السَّیِّدِ الْمُرْتَضَى بْنِ الدَّاعِی الْحُسَیْنِیِّ الرَّازِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْإِمَامِ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ ع: ...... ».
اما معماهای این روایت:
اولا: مقدس اردبیلی در کجای کتاب دو جلدی حدیقۀ الشیعه این روایت را ذکر کرده اند. در جلد یک که اصلا بحث فلسفه و تصوف نیست. اگر در جلد دو باشد که من نیافتم، آدرس صفحه باز مجهول است.
ثانیا: مقدس اردبیلی مربوط به بعد از سال 1000 قمری و سید مرتضی متوفای قبل از سال 500 قمری هستند. چطور این عالم بزرگوار از دانشمندی که صدها سال قبل زندگی می کرده است، روایت نقل نموده است؟ راویان واسطه چه کسانی هستند؟ آن روایان را چقدر می شناسید؟؟؟ آیا تاکنون کسی در مورد آنها تحقیق کرده است؟ آیا شرط احتیاط نیست که ابتدا رجال میانی را بشناسیم و بعد به لوازم حدیث پایبند شویم؟؟؟
با توجه به یقین قطعی به وجود برخی روایات جعلی و دخل و تصرف اجمالی در برخی روایات، و از آنجا که اصل در هر روایتی، مسکوت نهادن آن است تا مبادا به ناروا روایتی به امام معصوم نسبت ندهیم، این روایت کنار نهاده می شود تا صحتش روشن شود.
ثالثا: بر فرض اثبات صحت سندی روایت، کلمه «شرار» نیاز به بحث دارد. آیا اطلاق کلمه شر بر یک کار، تلازم با حرمت دارد؟ یا می تواند به معنای عبث بودن، اولویت نداشتن و ... نیز باشد؟؟
رابعا: به فرض صحت روایت، و به فرض دلالت شر بر حرمت، آیا حکم کسی که این حرام را انجام داده چیست؟ به عبارت دیگر؛ می توان با استناد به این روایت فیلسوفی را مجازات کرد یا به او توهین نمود؟؟؟ می توان وبلاگ و سایت تأسیس کرد و با استنادات دروغ و ناسزا گفتن مقابله به اصطلاح علمی کرد؟
روایت یعنی سخن معصوم علیه السلام. تا معلوم نشود چیزی سخن امام علیه السلام است، با سخن عادی هیچ تفاوتی ندارد و نباید به لوازم آن پایبند شد. شیعه واقعی بودن، یعنی تا از صحت سندی مطمئن نشده ایم چیزی را به اماممان نسبت ندهیم.
مطالب مرتبط
سخنی با کینه توزان فلسفه و عرفان (1 تا 3)
دوستداران فلسفه و عرفان هم به واسطه دوری از روایات و صد البته فهم نادرست روایات, همواره در دشمنی با روایات مخالف عقایدشان پیشرو هستند. برای رد و حرمت فلسفه احادیث دیگری هم هست که بخواهید زیر ساطور بی سندی ببرید و رد کنید لکن برای تایید راه و روش خود هیچ ادله روایی نمیتوانید اقامه کنید چرا که اگر بود تا الان گوش فلک رو کرده بودید.
نوشته اید که : " این روایت با روایاتی که دانشمندان را وارثان انبیاء شمرده و یا حتی نگاه به در خانه آنها را عبادت می داند، تعارض ابتدایی دارد." اولا اینکه چه کسی فلاسفه را دانشمند لقب داده و خطاب کرده که در تعارض با روایت قرار گیرند.؟. چگونه میتوانید اثبات کنید کسی که در مقابل نظر اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین قدم بر میدارد و به فوت و فنی دست پیدا می کند دانشمند است؟ پس حتما ساحر هم دانشمند است.
البته خاصیت فلسفه هم چیزی جز ساختن دشمن دین و ایجاد تشکیکات در اعتقادات حقه نیست.
همانگونه که ملاصدرای شما در کتاب اسفارش با وقاحت تمام عشق به نوجوانان هم جنس را راه رسیدن به خدا می داند. گناه لواطی که عرش خدا را به لرزه در میآورد به زعم فلاسفه احمق, العیاذ بالله راه رسیدن به خدا تلقی می شود. خدا شما را به راه راست هدایت کند.