ماده ای مخدر به نام: «باور به شانس»
اعتقاد به فال، چه فال قهوه باشد و چه فال حافظ، همه یعنی «کشک بودن مهارت های زندگی و یادگیری آنها».
براستی این چنین است که اگر کسی متولد ماه الف باشد، بهترین همسر را داشته و خوشبخت می شود؛ هر چند بداخلاقی کند و روابط ناسالم داشته باشد و .... پس چرا باید خوش اخلاق بود؟!
و اگر متولدین ماه ب، طالع نحس دارند و به هیچ وجه روی سعادت را نمی بینند، پس خواهش می کنم بر در مراکز مشاوره بنویسند «ورود متولدین ماه ب ممنوع است»؛ زیرا انجام مهارت های زندگی، اثری برای حل مشکلات زندگی آنان نمی بخشد. بختشان را نحس نوشته اند و بند نافشان را به بدبختی بریده اند!!!
اعتقاد به خرافات و علت های خیالی، نشأت گرفته از جهل انسان ها به حکومت و سیطره قوانین ریاضی بر عالم است. وقتی بچه ها با قاعده «ده،بیست ،سی ،چهل، ... » بازی می کنند، ممکن است فکر کنند عدد صد به صورت شانس برای فردی از آنان افتاده است؛ اما در واقع این با یک حساب ساده می توان تشخیص داد که با توجه به تعداد شرکت کنندگان می توان حدس زد که از کجا شروع کنیم تا قرعه به ما برسد.
هر چند انسان های سطحی نگر، گل شدن توپ فوتبال را شانس بدانند، اما با یک محاسبه راحت می توان فهمید که این توپ اگر با چنین ضربه ای و چنین زاویه ای شوت شود، هزار بار دیگر هم باشد به همین گوشه دروازه خواهد رسید.
باور به مقوله شانس و خرافات یا به عبارت دیگر «نبود قانون ریاضی»، آن چنان در اذهان برخی افراد بشر سرایت کرده که است که شروع جهان را نیز اتفاق و تصادف شانسی دانسته و در بین برخی فلاسفه غرب و فیزیکدانان که اسمشان دانشمند است ولی عوامانه می اندیشند، این جهان را هیچ آغازگر دانا و توانایی نیست و شروع جهان با جرقه ای بزرگ (یک بشکن زدن!!!) و بدون غایت و هدف استارت زده شده است.
باور به اتفاق و شانس، یعنی بستن در همه آزمایشگاه ها، مراکز آکادمیک و تعطیلی کرسی های مناظره و اندیشیدن. زیرا اگر شانس بخواهد داروی آسپرین تولید می شود و اگر شانس نباشد ماهواره پرتاب شده، با وجود تمام دقت های علمی و فنی منفجر می شود!!!
اگر من باور به شانس داشتم درس نمی خواندم،درس نمی دادم و چیزی نیز برای شما نمی نوشتم. اما می دانم که کمال بشر به آموختن و آموزش است. اگر هزاران طالع من نحس باشد و هزار فال حافظ و قهوه و ... برایم ناخوش بیاید، با اعتقاد به این که این جهان را ناظمی دانا و تواناست، و برکت را در حرکت و تلاش قرار داده است، سحرشان را باطل خواهم کرد؛ زیرا:
«ما انسان ها، ساخته لحظات عمرمان هستیم؛ و نه ترتیب کواکب و اسم سال و اوهام فالگیران».
پس هر ثانیه تلاش من باعث افزودن ارزش وجودی من در علم و دانش، ثروت، تولید و ... می شود، و هر لحظه سستی و تنبلی ام، مرا از کمالم دور می کند.