وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند

صفحه ای برای تعامل بیشتر با طلاب و دانشجویان

وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند

صفحه ای برای تعامل بیشتر با طلاب و دانشجویان

وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند
بازدید کننده محترم؛
این وبلاگ برای ارتباط و تبادل اطلاعات علمی در زمینه های مختلف با «طلاب و دانشجویان کلاس هایم» بوده و الزاما "منعکس کننده دیدگاه های شخصی من" نیست.
تلاشم بر آن است که به خودم و دیگران یاد بدهم که حق طلب باشیم، هر چند باور به آن دشوار باشد.
برای دریافت فایل ها و اخبار مربوط به کلاس های من، به کانال درسی من به آدرس @darsha14 در پیام رسان های ایتا و تلگرام مراجعه کنید.
صفحه من در روبینو و اینستاگرام @abakhtiarvand
آخرین نظرات
  • ۹ فروردين ۹۶، ۱۹:۱۰ - سید مهدی
    متشکرم
سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ق.ظ

معنای حدیث غدیر نزد بزرگان اهل سنت

برگرفته از کتاب امام شناسى علامه طهرانی

[عمرو ابو بکر معناى ولایت را همان امامت فهمیده‏اند و لیکن از این حقیقت عدول کرده‏اند]

10- ابن حجر هیتمى متوفّى در سنه 973، بعد از بیان حدیث: من کنت مولاه فعلىّ مولاه که در جواب بریده فرمود، که أوّلا گفت: یا بریدة ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟! قلت: بلى یا رسول الله! چنین گوید که: ما بر فرض تسلیم بر اینکه مراد از مولى، أولى باشد، و لیکن تسلیم نمى‏شویم که مراد أولویّت در إمامت است، بلکه مراد أولویّت در پیروى و متابعت و قرب به رسول خداست، مثل گفتار خداوند: إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ‏. و ما هیچگاه دلیل قطعى و یا دلیل ظنّى بر نفى این احتمال نداریم، بلکه همین احتمال متعیّن است، زیرا که أبو بکر و عمر همین معنى را فهمیده‏اند.

و بهترین دلیل براى این احتمال، فهم أبو بکر و عمر است که آنها چون حدیث را شنیدند به على گفتند: أمسیت یا ابن أبیطالب مولى کلّ مؤمن و مؤمنة. و این حدیث را دار قطنى تخریج کرده است. «2»

منظور ما از روایت شهرستانى و ابن حجر هیتمىّ، استشهاد به تهنیت شیخین بود به حضرت مولى الموالى أمیر المؤمنین علیه السّلام، نه به معنى و مرادى که آنان در معناى ولایت از نزد خود آورده‏اند، و آن معنى را بر فهم أبو بکر و عمر تحمیل کرده‏اند. زیرا ما در طى دوره «إمام شناسى» در مجلد پنجم و هفتم به وضوح به إثبات رسانده‏ایم، که ولایت یک معنى بیشتر ندارد، و آن عبارت است از رفع حجاب بین دو چیز، بطورى که غیر از ذات آن دو چیز، چیز دیگرى در بین نباشد، و لازمه این معنى، قرب و سیطره و إمامت از جانب خداوند است، در وقتى که ولایت بین بنده و خدا تحقّق پذیرد. و همه صحابه بدون استثنآء همین معنى را فهمیده‏اند زیرا ایشان عرب بوده‏اند، و به حاقّ معناى آن علم داشته‏اند.

عمر و أبو بکر نیز همین معنى را فهمیده‏اند، و بر همین أساس با على سلام کرده، و بیعت نموده و تهنیت گفته‏اند، و لیکن بعدا عملا از التزام بدین معنى‏

______________________________
(1)- «الملل و النحل» که در حاشیه «الفصل» طبع شده است، ص 220 و ص 221.

(2)- «الصّواعق المحرقة»، ص 26.

امام شناسى، ج‏9، ص: 223

تجاوز و عدول کرده‏اند، و إمامت الهیّه را به دسائس از آن أهل بیت، و على بن أبیطالب سلب کرده، و به خود اختصاص داده‏اند، و غاصب این مقام گردیده‏اند.

شیعه مى‏گوید: شیخین خیانت کرده‏اند، و عالما عامدا خلافت و إمامت را از أهل بیت رسول خدا بیرون برده‏اند، و در این صورت کجا مى‏توان به فهم آنها استدلال کرد؟ آیا این استدلال غیر از مصادره به مطلوب است؟ و هیچیک از أهل تسنّن و عامّه نمى‏توانند، فهم این دو نفر را به دلیل عملشان دلیل بگیرند، زیرا عمل آنها صراحة تجاوز و تعدّى بوده است.

غزّالىّ‏ در کتاب سرّ العالمین از این حقیقت پرده برمى‏دارد و صریحا مى‏گوید: عمر در جواب رسول خدا به حدیث ولایت: من کنت مولاه فعلىّ مولاه پاسخ مثبت داد، و با تسلیم و رضایت به إمامت‏ و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام بخّ بخّ لک یا أبا الحسن لقد أصبحت مولاى و مولى کلّ مؤمن و مؤمنة گفت. و این ألفاظ دلالت بر تسلیم و رضا و تحکیم إمارت على دارد، و لیکن به واسطه غلبه هواى نفس امّاره، در أثر محبت به ریاست، و بر دوش گرفتن بار خلافت، و برافراشتن پرچم‏هاى بزرگ، و نیز به علّت به حرکت درآمدن اشتیاق قلبى آنها در صداى بهم خوردن پرچم‏هاى لشکر و در هم ریختن اسبان تازى با مردان جنگى، در فتح شهرها و گشودن کشورها، ایشان را از جام شراب هواى نفس أمّاره مست کرد، تا به همان خلاف دیرین جاهلیّت خود بازگشتند، و حقّ را به پشت سر انداختند، و با ثمن بخس و بهاى بى‏ارزشى، پیمان خداوند را فروختند و چه معامله بد و زیانبارى کردند.

و رسول خدا پیش از آنکه مرگ او فرا رسد، گفت: دوات و کاغذى بیاورید، براى آنکه إشکال امر شما را از بین ببرم، و براى شما بگویم که چه کسى بعد از من استحقاق خلافت را دارد.

عمر گفت: این مردک را رها کنید که هجر مى‏گوید و اختلاط بهم رسانده است! و یا بواسطه غلبه مرض، هذیان مى‏گوید و گفتارش نامعقول است! «1»

______________________________
(1)- «سرّ العالمین»، طبع نجف، مطبعه نعمان، سنه 1385، ص 21. و ما در ج 8 از

 

 

نظرات (۱)

سلام
مناقب آل ابی طالب علیه السلام از کتب ابن شهر آشوب می باشد.
یاعلی
پاسخ:
سلام بر شما. ممنونم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی