شبهاتی در مورد عدل الهی
این مبحث مربوط به درس عقائد جامعه الزهرا در روز چهارشنبه 25 فروردین است.
1. آیا وجود مرگ، بیماری دلیل بر بی عدالتی خداوند نیست؟ مرگ و بیماری، باعث آزار فرد و اطرافیانش می شود، آیا بهتر نبود که زندگی انسان ها عاری از بیماری و مرگ باشد؟
ورود انسان به دنیا برای ماندن نیست. دنیا برای انسان به منزلۀ یک بازار در جمع آوری توشه، یا به منزلۀ مزرعهای برای کشتن است. تصور حقیقی از دنیا، این باور را به دنبال خواهد داشت که ماندگاری در دنیا شر است و نه رفتن از آن.
وجود بیماری در دنیا نیز میتواند توجیهات گوناگونی داشته باشد.
گاه بیماری در اثر کوتاهی فرد یا اطرافیان است که بنابر اینکه مرتبط با اختیار عالم دنیاست، بدیاش مرتبط به انسان است و نه خداوند. مثل نوزادانی که در اثر الکلی بودن والدین مشکلات جسمی پیدا میکنند.
گاهی نیز بیماری در اثر حوادث غیراختیاری است. مانند جایی که چاقوی تیزی در هنگام خوردن میوه دست فرد را پاره میکند. اقتضای نظم در خلقت آن است که چاقو پوست را پاره کند. چاقویی که پوست را نبرد یا پوستی که از چاقو اثر نپذیرد مشکل دارد نه چاقویی که ببرد یا پوستی که پاره شود. پس شر در اینجا نیز خیری است که من به خاطر ناخرسندی روحی از اتفاق پیش آمده آن را شر محسوب می کنم.
برخی بیماریها نیز، علامتی برای آگاه شدن فرد بر دردهای عظیمتر است. مانند خیلی از تبها و سردردها که هشداری در وجود بیماری گوارشی یا قلبی هستند. وجود این درد و بیماری مانند همان بوی گاز طبیعی، بوی تعفن، بوی ماندگی و ترشیدگی غذا و ... است که نه تنها شر نیست، بلکه باعث آگاهی ما از خطر و تدبیر برای سلامتی است.
برخی از دردها و بیماری ها نیز آزمایش الهی برای درک درجات معنوی بالاتر است.
2. آیا بهتر نبود که خداوند به خاطر وجود شرهای اندک این جهان، از خلقت عالم ماده صرف نظر می کرد؟
جواب: ترک خیر کثیر به خاطر شرهای اندک، نه تنها با فیض الهی تنافی دارد، بلکه خود شر کثیر محسوب می شود.
مثل اینکه کسی با توجه به اینکه جراحی قلبش مستلزم پاره کردن پوست بدن اوست، این شر اندک را با وجود داشتن خیر کثیر کنار بگذارد تا اساسا شری انجام نشده باشد.
رسیدن به خیر کثیر دنیا، مقرون به شرهایی اندک است که فرونهادن خیر کثیر به خاطر شرهای اندک، موجب شری کثیر است که باید از آن پرهیز کرد.
3. آیا نمیشد انسانها از ابتدا وارد بهشت میشدند و دنیایی برای امتحان آنها وجود نمیداشت؟
قبل از پاسخ به این سؤال، مثالی زده میشود.
یک بازی فوتبال میتواند به صورت اجرا شود؛ به هر بازیکن توپی و دروازه مجزایی داده شود تا هر اندازه میخواهد گل بزند. ده تا، بیست تا، صدتا یا هر قدر که بخواهد.
یا اینکه دو تیم یازده نفره باشند که باید در زمینی محدود و با یک توپ به رقابت بپردازند و گل بزنند.
گل های کدام بازی ارزش بالاتری دارند؟
قطعا ارزش گلی که در مسابقه با بازیکنان تیم حریف و مبارزۀ با آنها بدست میآید باارزش تر از گلی است که فرد به دورازه بدون مدافع وارد میکند.
عالم دنیا نیز به مانند زمین بازی فوتبال است که فرد در برابر امیال شهوانی و دنیا، به مقابله برمیخیزد و با گل زدن به آنها، برای خود درخشش و عزت کسب میکند. فرشتگان نیز به خداوند گفتند: نحن نسبح بحمدک و نقدس لک. اما خداوند به دنبال موجودی برتر بود که با وجود داشتن امیال نفسانی و شهوات، خداوند را بر دیگران ترجیح دهد. انسانهای وارسته، همان مقصود الهی و خلیفة الله هستند که هدف خلقت آنانند و دیگران آمدهاند تا آنها بهتر دیدهشوند. همۀ تیمها وارد بازی میشوند تا پیروز شوند؛ یعنی همه آمدهاند تا خلیفة الله باشند. اما اقتضای مسابقه آن است که کسی که بیشتر زحمت بکشد، در قله قرار بگیرد و تنبلان از رده خارج شوند و هر کس به اندازه تلاشش مقامی که لیاقت آن را دارد کسب کند.
4. چرا خداوند انسانها را بهگونهای نیافرید که هیچ کس هیچ گناهی نکند؟
جواب: جهان مورد نظر همان جهان فرشتگان و مجردات است که وجود داشته است. فیض الهی وقتی تمام میشد که جهان دنیا که مملو از اختیار و مقابله با شهوات و خواستههای نفسانی است نیز وجود داشته باشد تا موجوداتی برتر از فرشتگان بوجود بیایند.