نقد خاستگاه بشری داشتن قرآن
برخی افراد تلاش کردهاند، کتاب قرآن و وحی آسمانی را برآمده از شعور و نبوغ مرموزی در وجود پیامبران الهی دانسته و پیامبران را انشا کننده کلمات کتاب الهی معرفی کنند. این طرز فکر با نصوص قرآنی که در مقام اثبات ، قرآن را از جانب خداوند معرفی کرده و در جانب انکار، بشری بودن آن را نفی کرده است تعارض دارد.
علاوه بر بیان رسای قرآن در نفی این فرضیه، تفاوت آشکار بین تجربههای نفسانی و وحی آسمانی نیز تمایزگر این دو مقوله است.
مقام قابلیت، مقامی جدای از مقام فاعلیت و انشاست. پیامبران رسولانی قابل هستند که بعد از موفقیت در امتحانات الهی، از جانب خداوند برگزیده شدند تا از آنچه برای آنها آشکار شده و برای ما پنهان است خبر دهند، بدون آنکه خود نقشی در تولید یا تغییر این پیامها داشته باشند.
مانند انسانی که واسطه رساندن دستورات پزشک حاذقی بشود که برای ما توفیق ارتباط مستقیم با او برقرار نباشد. واسطه ممکن است که به دو صورت سخنان را انتقال دهد.
الف: متن اصلی و عین کلمات ادا شده توسط پزشک بدون هرگونه تغییر.
ب: تفسیر و برداشت شخصی از کلمات پزشک و بیان آنها به زبان و ادبیات خود.
با توجه به آیات زیر به نظر میرسد رسول خدا (ص)، قرآن و وحی آسمانی را بدون هیچ تغییری و بدون اینکه خود و فرهنگ خانوادگی و اجتماعیاش نقشی در نوع بیان آیات قرآن داشته باشد، متن اصلی را به ما انتقال داده است:
1. آیه 67 سوره مائده: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک). خطاب در آیه، واژه رسول، و نیز نزول از جانب پروردگار بیانگر تفاوت امرکننده و مأمور است.
2. آیات فراوانی در قرآن دلالت دارند که وحی و نزول قرآن به زبان عربی بوده است و عربی بودن آن قرارداد الهی است و نه دخالت پیامبر.
یوسف : 2 إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
رعد : 37 وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا
شورى : 7 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا
شعرا: وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ (193) عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ (195) ... وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ (199)
قرآن در حکمت عربی بودن قرآن میفرماید که اگر این قرآن به زبان غیر عرب نازل میشد، چه بسا کفار خرده میگرفتند که چرا با عرب به زبان غیر عرب سخن کردهاید؟
(فصلت : 44 وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعید)
پس نزول قرآن به زبان عرب، به دلیل اراده پروردگار بر عربی بودن این کتاب و بستن راه بهانه برای برخی افراد متعصب بوده است. نه اینکه این عربی بودن راهی برای بهانه دیگران بشود که عربی بودن آن دلالت دارد که تنها برای قوم عرب است. کنایهای که در پایان آیه آمده است، نشان دهنده تعصب جاهلانه برخی افراد است که اگر سخن حق یا علمی به زبان خودشان نباشد، این صدا برایشان دور و غریب است و بهخاطر تعصبشان همیشه از آن دور خواهند ماند. عجمی یا عربی بودن قرآن، جعل پروردگار است که خواست او بر عربی بودن تعلق گرفته است: (زخرف : 3 إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون).
3. آیات فراوانی در قرآن با دستور «قل» آغاز میشوند که دلالت بر وجود گوینده و مخاطب دارد.
4. در آیات فراوانی به پیامبر گفته میشود که تو در جریان موسی و کوه طور نبودی، در زمان قصه مریم وجود نداشتی. یا تو برخی منافقان و حیلههایشان را نمیدانی. همه این آیات دلالت بر ناآگاهی رسول خاتم از چنین حوادثی دارد که خداوند متعال ایشان را از طریق وحی از این جریانات با خبر کرده است.
5. آیات سوره نجم، منشأ نفسانی داشتن قرآن را به صراحت نفی میکند.
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى (1) ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى (2) وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى (4) عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوى (5) ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى (6) وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى (7) ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى (8) فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى (9) فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى (10) ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى (11)
این آیات میفرماید:
الف) پیامبر بر اساس هوای نفس خود و بر اساس خواست خود نطق نمیکند.
ب) وحی، تعلیم معلمی قدرتمند و والامقام که او این کلمات را به پیامبر میآموزد.معلم غیر از متعلم است.
ج) پیامبر عبدی است که دیگری این کلمات را به قلب او الهام میکند. اگر او عبد است، مولایی دارد که این کلمات از جانب اوست.
6. آیاتی که پیامبران را از عجله در قرائت آیات قرآن منع میکند.
(قیامت، آیات 16 تا 19: لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17) فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18) ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ (19). ترجمه: زبانت را به خاطر عجله براى خواندن آن (قرآن) حرکت مده. چرا که جمع و خواندن آن بر عهده ماست. و هنگامى که ما آن را خواندیم از آن پیروى کن. سپس بیان (و توضیح) آن نیز بر عهده ماست).
آیات دیگری هم ـ و نیز ادله عقلی ـ در این زمینه وجود دارد که براحتی دلالت بر الهی بودن آیات قرآن کریم دارد.
بختیاروند