قمه زنی در بیان مکتب حقه تشیع
قمه زنی در بیان مکتب حقه تشیع
هزار و اندی سال از حادثه پر از اندوه کربلا می گذرد و هنوز ناله غربت و مظلومیت ائمه معصومین و مکتب والای تشیع، زخم جانکاه سینه ی دینداران حقیقی و آزادگان جهان است.
آنچه بیش از همه در محرم امسال باعث آزردگی خاطرم شد، نه تشنگی امام حسین علیه السلام بود و نه اسارت و غربت 1400 سال پیش اهل بیت (علیهم السلام). براستی غربت سیدالشهدا در عصر معاصر، به مراتب بالاتر از غربت و مظلومیت سال 61 هجری است. در این ایام سوگ و عزا، به مقاله ای با عنوان «مناسک محرم واستیفای حقوق مدرن» برخورد کردم که نویسنده قصد داشت با استناد به حقوق بشر مدرن امروز ـ به اصطلاح خودشان ـ به دفاع از «قمه زنی» بپردازد. دفاع از این رفتار زشت ـ که ممکن است در اثر غفلت و سکوت جامعه دینی به عادت تبدیل شود ـ داغی سترگ بر پیکره ی داغدار مکتب شیعه و منکری بس عظیم است که گناهش به مراتب بالاتر از رفتار کسانی است که جاهلانه مبادرت به انجام چنین عملی می کنند.
استدلال نویسنده بر جواز قمه زنی، نه آیه ای داشت و نه روایتی؛ چون شاید نویسنده اعتقاد به این ندارد که باید مستند اعمال شیعه علی بن ابی طالب (علیه آلاف التحیت و الثناء) گره به چنین حبل المتین هایی داشته باشد. بلکه اساسی ترین دلیل نویسنده، بحث «حق مالکیت هر فرد بر بدن خودش» می باشد. این اصل بنابر تفسیری که ملحدان و مشرکان از آن داشته اند، مجوزی برای سقط جنین، همجنس بازی، بی حجابی، زنا و دیگر منکرات است. زیرا با توجه به اینکه هر فرد مالک بدن خودش است، می تواند آزادانه مبادرت به زنا و لواط کند و یا اعضای عریان بدنش را در منظر عام بگذارد.
البته از انصاف بدور است که این جمله را از ایشان نقل نکنم که می گوید:
«هدف این نوشتار البته دفاع از عمل قمه زنی وارزیابی وارزش گذاری دربارۀ آن نیست، بلکه هدف تبیین "حق" ی است در چهارچوب منظومۀ حقوقی در جهان مدرن.».
کاش می دانستم که مراد ایشان از حق چیست؟ آیا ایشان به حدیث «الحق مع علی و علی مع الحق» اعتقاد دارند یا نه؟ یا چقدر با رساله حقوق امام زین العابدین (علیه السلام) که به تبیین حقوق انسان نسبت به خداوند، پدر و مادر،نفس و بدن و جامعه می پردازند آشنا هستند؟
یکی از شاخه های توحید، داشتن چنین باوری است که مالک حقیقی تنها خداوند است و مالکیت انسان بر مملوکاتش، تنها ملکیتی اعتباری برای گذران امور دنیاست. حقوق بدن ما و تمام اموری که در حیطه مالکیت ما تعریف می شوند، براساس دستورات الهی مشخص می شوند و تجاوز از این حدود، تجاوز از حدود الهی است.
نگاهی به آیات و روایات، به وضوح این نکته را بیان می دارد که اصل «الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم» مقید به سلطه و ملکیتی است که در راستای دستورات الهی قرار بگیرد. زبان مؤمن در سلطه اوست، اما او اجازه دروغ و غیبت ندارد. شکم و شهوتش در اختیار اوست، اما اجازه زنا و خوردن مال حرام ندارد. حتی در مسائلی مانند آبرو نیز، چنین اجازه ای داده نشده است که وی به بهانه سلطه بر نفسش، باعث خواری و ذلت خود در جامعه شود.
امام صادق(ع) می فرمایند: به راستی که پروردگار تمام امور مؤمن را از نظر تصمیم گیری به خود او واگذار نموده است اما به وی اجازه ذلیل کردن نفس خود را نداده است.
حلیت و یا حرمت هر موضوعی مبتنی بر ادله ای است که در علم اصول مورد اتفاق علما و بزرگان شیعه قرار گرفته است. در بین این ادله، کتاب، سنت و عقل بیش از همه مورد تأکید واقع شده، و اجماعی که حاکی از رأی معصوم باشد نیز براساس حجیت سنت می تواند دلیل واقع شود.
موضوع قمه زنی، مورد تأیید هیچ آیه ای از قرآن نبوده و استناد برخی افراد به آیه «و من یعظم شعائر الله»، به خاطر تمسک به عام در شبهه مصداقیه مورد اشکال است. زیرا اثبات اینکه «قمه زنی» از شعائر باشد، خود اول کلام است که براستی بنابر کدام دلیل کوبیدن شمشیر و دشنه بر سر و بدن، شعار و علامت خداوند می باشد؟
دومین دلیل موافقان قمه زنی، باید استناد به سنت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و یا ائمه معصومین (علیهم السلام) باشد. با وجود تفحص فراوان و دقت اهل علم، تاکنون سیره و سابقه ای از انجام قمه زنی توسط امامان معصوم گزارش نشده است و روایتی که بر این معنا تصریح داشته باشد که عزاداران سیدالشهدا اجازه دارند که با اشیاء تیزی مثل خنجر و شمشیر و ... به بدن خود خراش وارد کنند یافت نشده است. استناد برخی افراد به روایت «لطمه زدن و گریبان دریدن» نیز خارج از مدعا است. زیرا قمه زنی در نگاه عرفی، نه لطمه زدن است و نه گریبان دریدن. لطمه زدن در کتب لغت عرب، به معنای «ضربه زدن با کف دست به صورت»[1] و گریبان دریدن «پاره کردن یقه با دست» است که با مصداق قمه زنی تفاوت دارند. «قمه زنی» بر اساس آنچه مشاهده شده است، عملی منزجر آور است که فردی با وسیله ای تیز، سر و تن خود را مورد اصابت قرار داده و بدنش را آغشته از خون می کند.
علاوه بر اینکه این روایات، از نظر سند و دلالت مورد خدشه فقهایی چون شیخ صدوق، محمد حسن نجفی (صاحب جواهر)، آیت الله گلپایگانی و ... قرار گرفته اند[2] و با توصیه های عاشورایی امام حسین (علیه السلام) نسبت به بانوان حرم منافات دارد.
امام علیه السلام در شب عاشورا به حضرت زینب (سلام الله علیها) که خیلی بی تابی می کردند، فرمودند:
« آرام باش اى خواهر، پرهیزکارى پیشه کن، و به آن شکیبائى که خدا بهرهات سازد بردبارى کن، و بدان که اهل زمین می میرند و اهل آسمان بجاى نمانند، و همانا هر چیز هلاک گردد جز خداوندى که آفریدگان را بقدرت خود آفرید، و مردم را برانگیزد، و دوباره بازگرداند، و او است یگانه و یکتاى بىهمتا، جد من بهتر از من بود، و پدرم بهتر از من بود، و مادرم به از من بود، و برادرم به از من بود (و همه از این دنیا رفتند) و من و هر مسلمانى باید برسول خدا (ص) تأسى کنیم، و خواهر را باین سخنان و مانند آن دلدارى داد و به او فرمود: خواهر جان من ترا سوگند میدهم- و باید بدین سوگند رفتار کنى- چون من کشته شدم (در کشته شدن و ماتم من) گریبان چاک مزن، و روى خود مخراش و ویل (واى) و ثبور (هلاکت) براى خود مخواه (یعنى چنانچه رسم زنان عرب است وا ویلا و وا ثبورا مگو)»[3]
عقل نیز در اینجا موافق با نظر مخالفان قمه زنی بوده و بر قبیح بودن این عمل اذعان دارد.
مروری بر تاریخچه قمه زنی، حاکی از آن است که این عمل شنیع در عصر ائمه وجود نداشته و با گذشت قرن ها بعد از عصر حضور، کم کم از بین اقوام و گروه های دیگر، در بین برخی شیعیان ـ و نه بین همه آنهاـ رسوخ پیدا کرده و ابزاری برای شیعه ستیزی دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) است. هر چند با بصیرت و بینش فقها و بزرگان شیعه، از سرایت و شیوع این رفتار ناپسند جلوگیری به عمل آمده است و بسیاری از اندک افراد مبتلا به قمه زنی از آن دست برداشته اند، اما باز لازم است که با ارتقاء سطح آگاهی عمومی و تبیین حقائق زلال مکتب شیعه، دیواری مستحکم در برابر نفوذ و گسترش برخی خرافات و نادانی های وارداتی بنا شود تا این مکتب از گزند تیر دشمنانش مصون بماند.
و السلام علی من اتبع الهدی
عبدالرضا بختیاروند/استاد حوزه علمیه قم
[1] همه کتب لغت بر چنین معنایی اتفاق دارند که دو نمونه ذکر می شود: لطَمْتُه لَطْماً و هو الضرب على الوجه ببَسْط الکف (أساس البلاغة ؛ ص566) اللَّطْمُ: ضَرْبُ الخَدِّ و صَفْحَةِ الجَسَدِ ببَسْط الیَدِ؛ و فی المُحْکَمِ: بالکَفِّ مَفْتوحَةً. و فی الصِّحاحِ: هو الضَّرْبِ على الوَجْهِ بباطِنِ الرَّاحَةِ.(تاج العروس ؛ ج17 ؛ ص650)
[2] ر.ک: کتاب طهارت، آیت الله العظمی گلپایگانی، ص 219.
[3] ارشاد شیخ مفید، ترجمه رسولى محلاتى، ج2، ص: 97.