حسن و قبح عقلی
مربوط به تدریس جامعه الزهرا قم
درس عقائد: جلسه پنجم: حسن و قبح عقلی
بحث حسن و قبح عقلی، مبنا و شالودۀ مبحث عدل الهی در کلام اسلامی است. پس قبل از بحث از عدل الهی، ادله مثبتین و منکرین حسن و قبح عقلی را مرور می کنیم.
تبیین قاعدۀ حسن و قبح عقلی
مفاد قاعده حسن و قبح عقلی دو چیز است:
حسن و قبح در مقام ثبوت: افعالی که از فاعل های آگاه و مختار صادر می شوند، در نفس الأمر از دو قسم خارج نیستند، یا صفت حسن دارند و یا صفت قبح.
حسن و قبح در مقام اثبات: عقل انسان به طور مستقل می تواند حسن و قبح برخی از افعال را تشخیص دهد.
توضیح بیشتر: افعال انسان دارای عناوین اولیه مثل (خوردن و آشامیدن، راه رفتن، دست تکان دادن و ... ) و نیز عناوین ثانویه مانند عدل، ظلم، استهزاء، دروغ و راست و .... هستند.
مفاد حسن و قبح عقلی این است که:
اولا: افعال فاعل های آگاه و مختار با توجه به عناوین ثانویه، در نظر عقل یا حسن هستند یا قبیح.
ثانیا: عقل انسان می تواند به طور مستقل برخی از این حسن و قبح را بشناسد و برخی دیگر را از طریق وحی و شرع می شناسد.
دو نکته مهم:
الف) قائلین به حسن و قبح عقلی، آن را به نحو موجبه جزئیه می پذیرند و منکرین، آن را به نحو سالبه کلیه نفی می کنند.
ب) منظور از حسن و قبح در اینجا، حکم عقل عملی است و نه حکم عقل نظری.[1] احکام عقل عملی، احکام حوزه انجام و فعل یعنی بایستنی ها و نبایستنی ها هستند.[2]
مثبتین و منکران حسن و قبح عقلی
متکلمان امامیه و معتزله از طرفداران جدی حسن و قبح عقلی هستند و بر این باورند که عدل الهی را جز بر پایه این اصل نمی توان تفسیر کرد و انکار این اصل موجب انکار عدل الهی است.
ماتریدیه[3] نیز مانند امامیه این اصل را پذیرفته اند. اما اشاعره از منکران اصل حسن و قبح عقلی هستند.
اصولا همه کسانی که عقل و معرفت عقلی را ارج ننهاده و نپذیرفته اند، به حسن و قبح عقلی نیز اعتقادی ندارند. بر این اساس اهل حدیث از اهل سنت و نیز اخباریون شیعه نیز از منکران حسن و قبح عقلی هستند.
ادله منکرین
در اینجا سه دلیل ذکر میشود:
1. اگر حسن و قبح عقلی باشد، نباید در وضوح بطلان اجتماع نقیضین و «صدق خوب است» تفاوت باشد؛ در حالی که این دو با هم متفاوت هستند، پس حسن و قبح اینگونه قضایا عقلی نیست.
جواب: همه بدیهیات عقلی در یک رتبه نیستند. برخی مانند اولیات و برخی دیگر مانند تجربیات و فطریات هستند. تفاوت رتبه آنها، سبب خروج آنها از بدیهی بودن نمیشود.
2. اگر حسن و قبح عقلی باشد، نباید هیچ حسنی قبیح، یا هیچ قبیحی حسن شود. در حالی که به طور مثال صدق در جایی که سبب قتل پیامبری شود قبیح و دروغی که باعث حفظ جان شود حسن است، پس عقل توانایی درک حسن و قبح را ندارد.
جواب: اگر در این موارد صدق قبیح شده یا دروغ حسن گشته است، خود از موارد تأیید حسن و قبح عقلی است که با مقایسه و سنجیدن شرایط، عقل حکم میکند چنین جایی راستگویی حسن است یا قبیح.
3. لازمۀ باور به حسن و قبح عقلی، وجوب علی الله است؛ در این صورت انسان بر خداوند مولویت پیدا میکند و مثلا میتوان برخی امور چون ارسال رسل و عمل به وعدههای الهی را بر خداوند واجب کرد و او را مورد مؤاخذه قرار داد. چون این لازمه باطل است، پس حسن و قبح عقلی هم باطل است.
جواب: خطای این استدلالکنندگان ناشی از آن است که وجوب در اینجا را به معنای وجوب فقهی گرفتهاند. در صورتی که وجوب در اینجا وجوب عن الله است و نه وجوب علی الله.
توضیح: معنای وجوب عن الله آن است که چون خداوند در مقام ذات از هر عیب، بدی و زشتی منزه است، در مقام فعل نیز خلافی از او سر نمیزند. عقل در اینجا کاری را بر خداوند واجب نمیکند، بلکه تنها این وجوب را درک میکند و میگوید از آنجا که خداوند در مقام ذات کامل است، در مقام عمل خلاف این کمال از او سرنمیزند.
ادله مثبتین
1. کسانی که به شرایع آسمانی عقیده ندارند نیز حسن و قبح افعالی چون عدل و ظلم، احسان و عدوان، ... را قبول دارند؛ پس چنین احکامی ریشه در فطرت و خرد همگانی دارد.
2. انکار حسن و قبح عقلی، مستلزم انکار حسن و قبح شرعی نیز خواهد بود. در نتیجه با انکار حسن و قبح عقلی، هم حسن و قبح عقلی و هم حسن و قبح شرعی انکار میشوند.
توضیح: پذیرش حسن و قبحی که در شرع آمده است، مبتنی بر آن است که ما صدق شارع را حسن و کذبش را قبیح بدانیم. ولی اگر کسی احتمال بدهد که دروغ برای شارع حسن است و او میتواند دروغ بگوید زیرا چنین چیزی برایش قبیح نیست، دیگر ما نمیتوانیم به حسن و قبح شارع اعتماد کنیم.
3. با انکار حسن و قبح، راه تشخیص صدق ادعای انبیاء بسته میشود. زیرا راه تشخیص صدق نبی آن است که باور داشته باشیم خداوند معجزه را به دست دروغگو نمیدهد و چنین چیزی خلاف حکمت او و قبیح است. اما با انکار حسن و قبح عقلی، مجاز است که خداوند معجزه را در دست دروغگویان قرار دهد و در این صورت نمیتوان به ادعای انبیاء تکیه کرد.
[1] منظور از عقل نظری، قوۀ درک هستها و نیستها و منظور از عقل عملی قوۀ درک بایدها و نباید هاست. احکام عقل نظری، احکام نظری و احکام عقل عملی، احکام عملی نامیده میشوند. البته تعریف غیرمشهوری نیز در این زمینه وجود دارد. مراجعه کنید به نظرات استاد جوادی آملی.
[2] اشاعره که از منکران حسن و قبح عقلی هستند، حکم عقل در مورد کمال، زیبایی و تناسب و ... را پذیرفته اند؛ اختلاف در بخش شایستگی یا ناشایستگی افعال اختیاری است. (کلام اسلامی، ج1، ص 294)
[3] پیروان محمد بن محمد بن محمود ابو منصور ماتریدى بودند که از ائمه بزرگ کلامى سنت و جماعت به شمار مىرود. وى منسوب به ماترید محلهاى در سمرقند است. او با ابو الحسن اشعرى در کلام اختلافاتى داشت و مذهب او نزدیک بلکه مؤید کلام معتزله است. فرهنگ فرق اسلامى، ص379/ البته برخی نیز معتقدند که اختلاف بین اشاعره و ماتریدیه از ده مساله تجاوز نمی کند. از جمله اینکه حسن و قبح را عقلی میدانند.