اسلایدهای تدریسی درس منطق، بحث جهت و ماده و انواع ضرورت و امکان
منابع
نهایۀ الحکمۀ علامه طباطبایی. (با شرح استاد شیروانی)
سرشت کلیت و ضرورت استاد سلیمانی.
منطق صدرایی استاد سلیمانی.
شرح منطق استاد علی محمدی خراسانی.
دریافت در ادامه مطلب
لطفا هر کدام از طلاب بزرگوار، از ص 105 تا 244 کتاب پیام قرآن ج 5 نوشته حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، 20 سؤال به عنوان تحقیق به استاد ارائه کنند.
دریافت کتاب پیام قرآن ج 5
حجم: 2.13 مگابایت
توضیحات: نویسنده: آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مقطع تحقق گزارشهای علمی و گرایشهای عملی
در این مقام، بحث این است که این شناختهای علمی و گرایشهای عملی، در چه مقطعی در نفس انسان تحقق پیدا میکند؟ با توجه به این که درباره کیفیت خلقت نفس و چگونگی تعلق آن به بدن، سه نظریه وجود دارد، براساس هر نظریهای باید پاسخ مناسب به سؤال داده شود.
افلاطونیها میگویند: نفس انسانی «بما أنّه نفس» قبل از بدن وجود دارد، وقتی بدن آفریده شد، نفس به بدن تعلق میگیرد؛ در واقع آنچه حادث میشود، تعلق نفس به بدن است نه خود نفس. اینها باید بگویند: نفس در جهان خود فطریات را میدانست یا خیر؟ آیا بعد از تعلّق به بدن آنها را میداند و بعد از گذشت زمان از تعلّق آن، از آنها بهرهمند میشود یا خیر؟ البته طبق مبنای معروف افلاطون نفس به این اصول و مبادی فطری عالم بوده است.
ارسطو و پیروان او مانند فارابی و بوعلی، که میگویند: نفس با بدن خلق میشود، یعنی بدن وقتی به نصاب استعداد نفسیابی رسید خداوند نفسِ مجرد را خلق میکند و به عبارت دیگر: نفس با حدوث استعداد بدن حادث میشود. اینها نیز، باید پاسخ دهند که نفس از چه زمانی به این حقایق عالِم است؟ زیرا ظاهر قرآن این است که انسان دارای دو نوع علوم است.
هدفم از این نقل این قسمت از عبارات استاد مصباح یزدی، تفاوت دیدگاه ایشان با دکارت و برخی از حسگرایان غربی در مورد فطرت خداجویی می باشد.
فطرت از دیدگاه دکارت
رنه دکارت (1650 ـ 1596) فیلسوف معروف فرانسوى که به پدر فلسفه جدید مشهور شده است، معتقد بود که انسان یک سلسله مفاهیم را بهطور فطرى درک مىکند. اصلا خدا آدمى را به گونهاى خلق کرده است که این مفاهیم را خود به خود و بدون استفاده از حواس درک مىکند. وقتى که خدا آدمى را خلق مىکند، این مفاهیم را در سرشت او مىگذارد.
نظریه دکارت از طرف برخى فیلسوفان معاصر مورد اعتراض واقع شد که چگونه ممکن است مفاهیمى از قبیل «مفهوم خدا» و «مفهوم روح» بهطور فطرى درک شود؟ آیا مثلا یک نوزاد هم این «مفاهیم» را درک مىکند؟ مگر چنین نیست که درک یک مفهوم، آن هم مفاهیمى از این قبیل، به بلوغ خاص عقلى نیاز دارد؟ دکارت در جواب، این گونه توضیح مىدهد که منظور من از فطرى بودن بعضى از مفاهیم، این است که استعداد درک آن مفاهیم در انسان وجود دارد؛ یعنى، ذهن انسان به گونهاى خلق شده است که اگر شرایط براى آن آماده شد خود به خود این مفاهیم را درک خواهد کرد. پس آنچه در ابتداى خلقت انسان وجود دارد فقط استعداد درک مفاهیم است، ولى به تدریج این استعداد به مرحله فعلیت مىرسد و مفاهیم را خود به خود درک مىکند و احتیاج ندارد که آنها را از راه حس دریافت کند، بلکه وقتى روح قدرت تعقل پیدا کرد، خود به خود این مفاهیم را در مىیابد.
فطرت راه یا برهان؟
در میان متفکران اسلامی در باب تمسک به فطرت در شناخت خدای سبحان، دو نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند که فطرت، راهی برای شناخت خداست و گروهی دیگر از آن به عنوان مقدمهای برای اثبات وجود خدا استفاده میکنند و میگویند: انسان خود را معلول خدای سبحان مییابد و نیز مییابد که هر معلولی عین ربط به علت خود است. پس هر کس مییابد که خودش معلول است و عین ربط به علّت خود، لذا به علّت خود علم دارد و مییابد که عین تعلق و وابستگی به علّت خود، یعنی خدای سبحان است. به تعبیر دیگر: واسطه شناخت خدا را با امتناع پیدایش معلول بدون علت میداند و میگوید: من معلولم و هیچ معلولی بدون علت نیست، پس من هم علتی دارم که مرا بوجود آورده است.
برای بیان مسئله، که فطرت راه است یا برهان، ابتدا باید این مطلب روشن شود که مقصود از فطرت و فطریات چیست؟
• 1. منظور از آیات انفسی در مقابل آیات آفاقی چیست؟(ادب فنای مقربان ج 6، ص 435).
• 2. دعای عرفه از نظر سندی چگونه است؟
• 3. در مورد جملات دعای عرفه بیشتر تحقیق کنید. (بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج64 ؛ ص142
• وَ فِی کَلَامِ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَى جَدِّهِ وَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ وَ عَلَیْهِ وَ بَنِیهِ مَا یُرْشِدُکَ إِلَى هَذَا الْعِیَانِ بَلْ یُغْنِیکَ عَنْ هَذَا الْبَیَانِ حَیْثُ قَالَ فِی دُعَاءِ عَرَفَةَ:
• کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُونَ الْآثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَزَالُ عَلَیْهَا رَقِیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً وَ قَالَ أَیْضاً تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَیْءٍ فَمَا جَهِلَکَ شَیْءٌ وَ قَالَ تَعَرَّفْتَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ فَرَأَیْتُکَ ظَاهِراً فِی کُلِّ شَیْءٍ فَأَنْتَ الظَّاهِرُ لِکُلِّ شَیْءٍ انْتَهَى)
• شرح کافی مولی صالح مازندرانی، ج3، ص115.
• شرح اصول کافی ملاصدرا، ج 4، 407.
در تقسیمی دیگر، آیات الهی به دو گروه آفاقی و انفسی قسمت می شوند: (سَنُریهِم ءایتِنا فِیالاءفاقِ وفی اَنفُسِهِم) (فصلت 53) ؛ (وفِی الاَرضِ ءایتٌ لِلموقِنین وفی اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرون). این اصطلاح را دوگونه می توان معنا کرد:
یکم. انسان و بیرون وی مبنای تقسیم قرار گیرد و دو اصطلاح «آیات آفاقی» و «آیات انفسی» تعبیری دیگر از «آیات بیرونی» و «آیات درونی» انسان باشد. بر این اساس آیاتی که بیرون از وجود انسان اند (آسمان، زمین، ماه، خورشید، دریاها، حیوانات، جمادات، حتی مجرداتی مانند عقل، روح، فرشتگان و... ) آیات آفاقیاند؛ اما آیاتی که درون وجود اویند (روح و قوای آن، جسم و اعضا و قوای آن و خلاصه همه ویژگیهای ظاهری و باطنی او) آیات انفسی اند.
بدین ترتیب مطالعه در جزئیات و ظرایف
هر یک از اعضا و جوارح ظاهری (دست، پا، چشم، گوش، زبان و... ) و غیرظاهری (قلب، گوارش
و... ) و همچنین مطالعه در نفس، روح و شئون مختلفشان مطالعه در آیات انفسی است.
«ریشه همه فضایل و ره آوردهای مثبت علمی و عملی توحید است؛ چنانکه منشأ همه تباهیها و فسادها شرک و الحاد است. از توحید جز خیر نمی آید و از شرک جز شرّ نمی خیزد، در دل موحد که جای اعتقاد به خداست، بذر فضایل و عقاید و رفتارهای پاک و خوبیها رشد میکند و همانگونه که فضایل از بالا و رو به بالاست، موحد نیز از بالا و در طی صعود به بالاست و در سرزمین آتشین دل ملحد و مشرک هیچ بذری جز تلخی و زشتی و شرارت به بار نخواهد نشست.
با توحید است که عقاید و اخلاق و رفتار جامعه انسانی سامان می یابد و بر بنیان محکمِ ایمان به مبدأ و معاد استوار می گردد و بدون این اصل، هیچ بنایی استوار نخواهد شد. با توحیدِ عاملْ کمبودهای دیگر موحد جبران میشود و با شرکِ عاملْ هیچ عمل صالحی او را نجات نمیدهد؛ به همین جهت است که بزرگترین ظلم انسان شرک محسوب شده است».[1]
فیش مطالعاتی
[" ملکوت" همان وجود اشیاء است به لحاظ انتسابشان به خدا و رؤیت ملکوت به معناى دیدن خدا است با دیدن اشیاء و موجودات]
آیه شریفه" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ، فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ" «سوره یس آیه 83» نیز به همین معنا تفسیر مىشود، زیرا آیه دوم بیان مىکند که ملکوت هر چیزى، همان کلمه" کن" است که خداى سبحان مىگوید، و گفتن او عین فعل و ایجاد او است، پس معلوم شد که ملکوت همان وجود اشیاء است، از جهت انتسابى که به خداى سبحان داشته و قیامى که به ذات او دارند، و معلوم است که چنین امرى قابل شرکت نبوده و ممکن نیست چیز دیگرى با خداوند، در آن شرکت داشته باشد، و بنا بر این، نظر در ملکوت اشیاء به طور قطع آدمى را به توحید هدایت مىکند، هم چنان که فرمود:
" أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ" «سوره اعراف آیه 185» و این مضمون، همان مضمون آیه سوم سوره ملک است که قبلا ذکر شد.