وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند

صفحه ای برای تعامل بیشتر با طلاب و دانشجویان

وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند

صفحه ای برای تعامل بیشتر با طلاب و دانشجویان

وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند
بازدید کننده محترم؛
این وبلاگ برای ارتباط و تبادل اطلاعات علمی در زمینه های مختلف با «طلاب و دانشجویان کلاس هایم» بوده و الزاما "منعکس کننده دیدگاه های شخصی من" نیست.
تلاشم بر آن است که به خودم و دیگران یاد بدهم که حق طلب باشیم، هر چند باور به آن دشوار باشد.
برای دریافت فایل ها و اخبار مربوط به کلاس های من، به کانال درسی من به آدرس @darsha14 در پیام رسان های ایتا و تلگرام مراجعه کنید.
صفحه من در روبینو و اینستاگرام @abakhtiarvand
آخرین نظرات
  • ۹ فروردين ۹۶، ۱۹:۱۰ - سید مهدی
    متشکرم

۱۴۷ مطلب با موضوع «دسته بندی علمی» ثبت شده است

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۱۱ ق.ظ

جمهوری اسلامی یا نظام شاهنشاهی

 

تفاوت طرفداری از «جمهوری اسلامی» و طرفداری از «نظام شاهنشاهی».

 

طرفداری از نظام جمهوری اسلامی به معنای طرفداری از همه کارهایی نیست که در زمان زمامداری این سیستم حکومتی انجام می شود.

پس حامیان جمهوری اسلامی، شریک هیچکدام از اشتباهات این نظام سیاسی نیستند.

زیرا بهترین نوع نظام سیاسی در عصر غیبت معصوم، رهبری دینی و اسلامی با تکیه بر رأی مردم می باشد؛ هر چند امکان خطای رهبری و مردم وجود دارد. مانند پیروی از قاعده عقلانی و منطقی در زندگی که چه بسا گاهی به خاطر موانعی، نیل به هدف ناتمام و طولانی مدت شود.

اما طرفداری از نظام شاهنشاهی، حمایت از یک مبنای غلط است. حکومتی موروثی که علاوه بر فقدان نقش مردم در انتخاب رهبران و تصمیمات کلان و غیر کلان، بر پایه استبداد و خواسته های خانواده سلطنتی می باشد.

حمایت از نظام سلطنتی، مستلزم مشارکت در ظلم و شرور این سیستم است، بدون اینکه بهره ای از پیامدهای قلیل خوب این سیستم وجود داشته باشد. مانند پیروی از راه غلط که چه بسا به مقصد برسد، اما توسط هیچ عاقلی توصیه نمی شود.

حکومت فقط برای مردم و حکیمان جامعه است و نه برای شاهان و شاهزادگان.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۱۱
سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ق.ظ

تفاوت ایران با غرب وحشی

اینجا ایران است؛
اثری از هجوم‌ به فروشگاه ها یا تب خرید اسلحه برای محافظت از خود وجود ندارد.
البته اینجا اساسا با باغ وحش منظم غرب متفاوت است.
اینجا کسی برای کشتن پیرمرها و پیرزن ها ویروس نمی سازد.
کسی نمی اندیشد که با کشتن مردمان غرب و فروش اسلحه به آنها تجارت کند.
زن و دختر حریم دارد و دستمال کاغذی نیست که تاریخ مصرف داشته باشد.
علم در اختیار ایمان است و ایمان مددکار علم.
اینجا ما خون آلوده صادر نمی کنیم.
بیماران دنیا را تحریم نمی کنیم و پهپاد برای کشتن زنان و کودکان نمی فرستیم.
اینجا دیوار بین همسایه ها نیست.
رهبر اینجا دلسوز ایران و جهان است و به آزادی می اندیشد و نه بردگی.
قهرمان نظامی اینجا واقعی است و نه ساخته تخیلات هالیوود.
اینجا آنجا نیست.
#ایران
#غرب
#کرونا
#اسلحه
#مقایسه_شرق_و_غرب
#دیوار_نژادپرستی
#علم_و_ایمان
#تجارت_اسلحه
#نسل_کشی
#رهبر_ایران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۵۴

فلان تهرانی دزدی کرد؛

فلان اصفهانی اختلاس کرد؛

فلان رشتی قاچاقچی است؛

فلان دندانپزشک حرام انجام داد؛

فلان استاد مقاله اش جعلی بود؛

فلان آیت الله، پسرش معتاد است؛

و .....

چینش این جملات در کنار هم می شود: «ایران پر از دزد و قاچاقچی و جعل علم و اعتیاد و ... است».

و وقتی می خواهیم از غیر ایران بگوییم می شود:

فلان اسرائیلی خیریه دارد.

فلان آمریکایی کیف پر از پول را به صاحبش برگرداند.

فلان آلمانی چهل سال است که از پدر و مادرش نگهداری می کند.

فلان کره ای روزهای عید ملی غذای رایگان می دهد.

و ..... .

چینش این جملات نیز می شود: «خارج از ایران همان بهشت برین است که ما ایرانی ها آرزو داریم».

 

واقعیت آن است که ایران نیز به همان اندازه یا بیشتر از آنچه آدم های نامهربان و سیاه فکر بخواهند، انسان هایی دارد فرشته تر از آنچه شما بشناسید.

خوبان تابلو ندارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۸ ، ۱۹:۵۷
پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۴۴ ب.ظ

تقابل در منطق

تقابل دو اصطلاح دارد:

تقابل در مفاهیم = تضایف، تضاد، عدم و ملکه، تناقض.

تقابل در قضایا: تناقض، تضاد، تداخل، دخول تحت تضاد.

آنچه در بحث حوزه تصدیقات مطرح شده است، تقابل در قضایا است که مربوط به استدلال مباشر می باشد:

قضایای متناقض، قضایایی هستند که در کم و کیف متفاوت هستند و از صدق یکی به کذب دیگری می رسیم و از کذب یکی به صدق دیگری. (هر الف ب است: متضاد آن: برخی الف ب نیست)

اما قضایای متضاد، قضایایی هستند که هر دو کلیه اند و فقط در کیف متفاوت هستند. (یکی موجبه کلیه و دیگری سالبه کلیه است). (هر الف ب است/هیچ ب الف نیست)

در قضایای متضاد، از صدق یکی به کذب دیگری می رسیم، اما از کذب یکی به صدق دیگری نمی توان رسید.

در قضایای متداخل، کیف ثابت است و اختلاف در کم است، یعنی یکی کلیه است و یکی جزئیه. (هر الف ب است/بعض الف ب است).

در این قضایا، از صدق کلیه به صدق جزئیه می رسیم و از کذب جزئیه به کذب کلیه.

قسم آخر، قضایایی هستند که هر دو جزئیه هستند و اختلاف در کیف دارند. به آنها «دخول تحت تضاد» گفته می شود که از کذب یکی به صدق دیگری می رسیم، اما صدق یکی مستلزم کذب دیگری نیست.

برخی الف ب است/برخی الف ب نیست.

/بختیاروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۸ ، ۱۸:۴۴
جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۷ ب.ظ

رضاشاه و متحدسازی لباس!!!

قصه پرغصه دعوای بر سر لباس و شروع غربزدگی در پوشش از آنجا شروع شد که رضاشاه قلدر طرحی درانداخت برای متحدالشکل کردن لباس ایرانیان؛
در حالی که هر عقل سلیمی می داند که: «نه عدالت همیشه در تساوی است و نه زیبایی همیشه در یکسان بودن».
جهان زیباست به همه تفاوت هایش؛ تفاوت در زمین و آسمان، خشکی و دریا، شیر و مار و پلنگ یا گاو و اسب و بره، آبی و قرمز و زرد و بنفش، لر و ترک و عرب و فارس، شرقی و غربی، چشم روشن و چشم سیاه، ....
همه رنگ ها و زبان ها الهی اند و مقدس؛ و هیچ نژادی بر هیچ نژادی برتری ندارد مگر به تقوا؛ و تقوا نیست مگر احترام به نژادهای دیگر و دوری از نژادپرستی.
قرار نیست سنگ بنایی که رضاشاه بر خلاف اراده الهی گذاشت ما نیز ادامه دهیم؛ بگذاریم هر ایرانی به راحتی با زبان و لباس خودش زندگی کند و هیچ زبان یا لباسی را به عنوان زبان و لباس برتر معرفی نکنیم.
اختلاف در آب و هوای هر سرزمین و تنوع در فرهنگ ها، اقتضای تفاوت در پوشش و سبک زندگی را به دنبال دارد؛ هر ملاک به ظاهر عقلی یا شرعی که بخواهد فراتر از این اقتضا حرکت کند و باعث حرج و سختی شود، مصداقی از حکم جاهلی است که ساحت عقل و شرع از چنین احکامی مبرّاست.
براستی اگر به طور فرض، پیامبر اسلام در ژاپن برانگیخته می شد، مأمور به پوشیدن عمامه و قبای عرب ها می شد؟؟ نوع لباسی که رسول خدا (ص) می پوشید، برآمده از منطقه او بود و نه دستور الهی؛ پس نباید مسلمانی به گونه ای معنا شود که گویا اسلام به عربی گفتن است و لباس عربی پوشیدن؛ مگر در جایی که نص صریح و متقن بر اعتبار چنین مواردی اقامه شود.
اسلام دین نهایی و حضرت محمد (ص) پیامبر همۀ جهانیان است؛ دینی که در ضمن داشتن محکم ترین دستورات برای هدایت به سوی خداوند، به عنوان دین «سهله سمحه» معرفی شده است. پس حد وسط را برگزینیم، نه اجبار به پوشش فراتر از ملاک های شرعی و عرفی و نه خروج از حدود الهی. حدود خداوند دربارۀ پوشش الهی، دارای مرزهای مشخصی است که قرآن و روایات دربارۀ هر مرد و زن بیان کرده اند و هر مسلمانی ملزم به رعایت آن ها است.
پیوست:
سوره روم؛ آیه 22؛ (وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ: و از نشانه های الهی، آفرینش آسمان ها و زمین، و تفاوت زبان ها و رنگ های شماست؛ همانا در این امر برای دانشمندان نشانه هایی قطعی است).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۴:۰۷

سؤال پنج: علل بی ایمانی و دین گریزی برخی انسان ها را نوشته و برای چاره جویی آنها، راه حل پیشنهاد دهید.

انواع علل دین گریزی: علل روانی؛ علل فکری؛ علل اجتماعی

توضیح: منظور از علل روانی، عوامل درونی نفس بشر مانند حس تنبلی و بی مسئولیتی است. دین یعنی مسئولیت پذیر نیست به گفتار و رفتار خود. یعنی داشتن مراقبت فردی و اجتماعی. فرد دیندار هر چیزی نمی گوید، هر چیزی نمی خورد و هر جایی نمی رود. برای او آبروی خود و خانواده اش اهمیت دارد. برخی افراد از دین گریزان هستند به این دلیل که روحیه آنها مسئولیت پذیر نیست. بدون اینکه تاکنون به خوبی یا بدی دینداری فکر کرده باشند.

راه پیشنهادی برای حل دین گریزی، مراجعه به مشاور و آگاهی به پیامدهای تنبلی در هر کاری و مخصوصا اخلاق و امور معنوی است.

منظور از علل فکری آن است که افراد به خاطر عدم آگاهی از دین و پیامدهای مثبت فردی و اجتماعی آن، به خاطر تبلیغات دین ستیزان دچار بیزاری از دین شوند یا آن را جاهلانه بدانند.

راه پیشنهادی در این مورد، مراجعه به کارشناسان و کتاب های دینی و مطالعه دربارۀ فوائد دین است.

منظور از علل اجتماعی دین گریزی آن است که فردی به خاطر رفتار غلط برخی دینداران یا دین فروشان، دچار بدگمانی به اصل دین شود؛ مثل کسی که از یهودیت متنفر باشد به خاطر نژادپرستی و ظلم صهیونیست ها و جنایت های آنها علیه بشریت.

در حالی که یهودیت غیر صهیونیست و نیز غیر از آن فرد یهودی است که برخلاف آموزه های یهود رفتار می کند.

به طور خلاصه اینکه: «جرم گنهکاران آیین های آسمانی را نباید به حساب دینشان گذاشت؛ زیرا آموزه های هیچ دینی نه دعوت به خلاف کرده است و نه خلافکاری را تأیید می کند». بلکه بزرگترین بلندگوی دفاع از مهربانی و پاکی و درستی در دست انبیا الهی و پیروان راستین آنهاست. علاوه بر اینکه مجسمه واقعی عظمت در اخلاق و انسانیت پیامبران و امامان معصوم و پیروان حقیقی آنها هستند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۳:۴۴
جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۶ ق.ظ

جواب چهار سؤال اول درس اندیشه اسلامی

تهران/ یادگار امام

سؤال یک. اهمیت اندیشیدن را با ذکر مثال توضیح دهید.

الف) گفتار و رفتار انسان برگرفته از اندیشه های اوست؛ بنابراین تا وقتی اندیشه و اعتقاد او درست نشود، نمی توان رفتار و گفتار او را درست کرد.

مثال: تفکر نژادپرستی تاکنون عامل بسیاری از کشتارها و جنایت های بشری بوده است؛ مانند جنایت های هیتلر (که ژرمن را نژاد برتر می دانست) و در جنگ جهانی دوم حدود هشتاد میلیون انسان کشته شدند؛ یا جنایت های اسرائیل علیه فلسطینی ها با بیش از هزاران کشته؛ نژادپرستی در فوتبال (مانند توهین به تایسون ستاره برزیلی شاختار دونتسک اوکراین)؛ نژادپرستی علیه مسلمانان در آمریکا و اروپا و میانمار.

و تفکر زیبای «باید حسینی زندگی کرد» که تاکنون باعث تأسیس هزاران بیمارستان، مدرسه، خیریه، عمل جراحی رایگان، تهیه جهیزیه و بسیاری خوبی های دیگر شده است.

مانند هزینه سه میلیارد ریالی اوقاف برای مصارف قرآنی، آموزشی، بیمارستانی، کمک به ایتام و زنان بی سرپرست و .... در سال 96 در شهرستان جهرم که به اکثر افراد به نیت امام حسین ع انجام دادند.

(موارد اندیشه های غلط و درست فراوان است؛ شما با شمردن دیگر اندیشه های و پیامدهای آنها، در این زمینه بیشتر بیندیشید).

ب)  امام علی (ع) فرمودند: «قیمة کل إمرء ما یحسنه»؛ قیمت و ارزش هر انسان به اندیشه های زیبای اوست.

پس باید به دنبال اندیشه های نیکو بود تا ارزشمند شد.

سؤال دو: آثار دین در زندگی فردی بشر را بنویسید.

معنا بخشی به زندگی؛ امید به زندگی؛ فرونشاندن عطش جاودانگی؛ تقویت صبر و بردباری؛ کاهش اضطراب و نگرانی

سؤال سه: آثار دین در زندگی اجتماعی بشر را بنویسید.

ترویج مهربانی و محبت؛ برقراری وحدت و یکپارچگی؛ تقوای اجتماعی؛ پشتیبانی از فضائل اخلاقی؛ ایجاد تمدن ها و حفظ آنها، صلح و آرامش؛ تأمین عدالت و دادگری

سؤال چهار: دینداری چه مسئولیت هایی را بر عهده فرد مؤمن می گذارد؟

مسئولیت ها: نسبت به خداوند؛ خود؛ خانواده (پدر و مادر؛ همسر و فرزندان)؛ خویشاوندان و دیگر انسان ها؛ حیوانات و طبیعت؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۱:۲۶
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ق.ظ

لغت شناسی پارس

برخی سخنان واقعا فتنه است؛ آسمان ریسمان دوختن برای اختلاف افکنی بین نژادها!!

 

مثلا می گویند: پارس که صدای سگ است، توسط عرب ها به ایرانی ها گفته شده است. چون عرب ها قائلند فارس ها مثل سگ پارس می کنند و صدایشان واضح نیست!!!

 

در حالی که باید دانست فارس در زبان عرب به معنای سوارکار می باشد و در زبان فارسی، به صورت «پارس» نیز تلفظ شده است؛ مثل فیل و پیل. پس هیچ رابطه ای در زبان عربی بین فارس و صدای سگ وجود ندارد. علاوه بر آنکه املای درست این واژه در فارسی «پاس کردن» است نه «پارس کردن»؛ وظیفه سگ پاسبانی است، پس سگ پاس می کند نه پارس. (در زبان کردی این واژه به درستی تلفظ می شود).

 

بیان نکته زیر از سایت ویکی پدیا دربارۀ واژۀ «پارس» خالی از لطف نیست:

«پارت ها و پارس‌ها شیوه زندگی یکسانی داشتند و بهترین اسب سواران زمان خود بودند. به همین دلیل عرب‌ها پس از فتح ایران به بهترین اسب سواران و چابک سواران فارس می‌گفتند. آن‌ها واژه فارس را جایگزین کلمه عربی جواد، خیل و خیول عربی کردند و امروزه فارس را مترادف با شوالیه و جنگجو نیز بکار می‌برند». (ویکی پدیا).

 

در برخی کتب علمای امامیه مانند الامان سید ابن طاووس و صحیفه مهدیه مجتهدی از امام مهدی (عج) به عنوان «فارس الحجاز» یاد می شود. یعنی سوارکار حجاز.

بنابراین کاربرد واژۀ پارس دربارۀ ایرانیان، برای تمجید از آنان در سوارکاری بوده است و نه اهانت به زبان آنها.

بختیاروند (مدرس حوزه و دانشگاه)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۴۴
شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷، ۰۸:۳۲ ب.ظ

نمونه سؤالات تفسیر قرآن آقای قرائتی

1.       دستور قرآن در ارتباط با معاشرت با مردم چیست؟ ص 20

2.       چهار مورد از سخنان امام علی (ع) در رابطه با قرآن را بنویسید.

3.       آیه «فلینظر الإنسان إلی طعامه» را ترجمه کرده و نکات آن را بیان کنید.

4.      تفاوت قرآن با دیگر کتاب ها چیست؟ ص 29

5.      آیه «إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ الَّتی‏ أَنْتُمْ لَها عاکِفُون‏» را ترجمه کرده و پیام های آن را بنویسید.

6.      در قرآن کریم، رستگاران دارای چه ویژگی هایی هستند؟ ص 41

7.       قرآن کریم چه ویژگی هایی را برای دوران جاهلیت ذکر می کند؟ (سخن استاد)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۲۰:۳۲
جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۸ ق.ظ

آیا کورش برده داری را لغو کرد؟

برای پیشرفت علم و تمدن، باید اندیشه و قلم را آزاد گذارد. لطفا ابتدا بخوانید، تفکر کنید و بعد انتخاب کنید.


نقل از سایت ادیان
گرچه بر هر منصفی روشن است که کورش‌بزرگ، مردم بابل را از یوغ حاکمان بابلی خلاص نموده و آنان را زیر یوغ خود کشید. چه اینکه در بند 13 و 14 از استوانه آمده است:

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در فضای مجازی به وفور مشاهده می‌شود که از لغو برده‌داری در منشور کورش بزرگ سخن گفته می‌شود. به راستی آیا کورش کبیر (پادشاه بزرگی که اصلاحات زیادی در جهان باستان به انجام رساند و صفات نیکش قابل انکار نیست) برده‌داری را لغو کرد؟ او دقیقاً چه موضعی درباره برده‌داری گرفت؟ و سؤالاتی از این دست که در این مبحث به آن پرداخته خواهد شد.
برخی مدعی هستند که در بند بیست و ششم از استوانه‌ی کورش بزرگ، برده‌داری لغو شده است. اما حقیقت این است که پروفسور شاهرخ رزمجو (که از اساتید بخش خاورمیانه‌ی موزه‌ی بریتانیا British Museum هستند) در ترجمه‌ی استوانه، بند بیست و ششم را چنین بیان داشتند: «در پی امنیت [شهرِ] بابل و همه جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل ........ که بر خلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود، خستگی‌هایشان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت.»[1] 
روشن است که کورش‌بزرگ می‌گوید که یوغی بر مردم بابل نهاده شده بود و من آن‌ها را از این یوغ آزاد ساختم. اما به راستی مردم بابل همگی برده بودند؟ واضح است که چنین نبود و منظور از یوغ، حکومت ستمگر بابل بود. استاد عبدالحمید ارفعی (از برترین اساتید باستان‌پژوه و زبان‌شناسِ جهان) در ترجمه‌ی این گفتار چنین آورده است: «درماندگی‌هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم. مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد.» ایشان در حقیقت جمله ی  «anhussn upasih usaptir sarbasunu» را به معنی «رهانیدن از بیگاری و ناحقی» ترجمه کرده اند. در ترجمه‌ی پریچارد (Pritchard) در Ancient Near Eastern Texts نیز همین گفتار آمده است.[2] مشاهده می‌کنیم که برخی، چگونه «رهانیدن عده ای محدود از بیگاری» را به «برانداختن برده داری» تعبیر نمودند، و این برداشتی نادرست و احتمالاً مغرضانه است. از خود استوانه نیز به روشنی فهمیده می‌شود که منظور از آن یوغ، حکومت فرومایگان بر مردم (بند سوم)، گستاخی به خدایان و بت‌ها (بند ششم) بود. حتی در بند هشتم از استوانه به صراحت آمده است که منظور از یوغ و آن بند رها نشدنی، ستم به مردم بوده است: «هر روز به شهرش (=شهر مردوک) بدی روا می داشت... همه مردما[نش را...] (=مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.»
گرچه بر هر منصفی روشن است که کورش‌بزرگ، مردم بابل را از یوغ حاکمان بابلی خلاص نموده و آنان را زیر یوغ خود کشید. چه اینکه در بند 13 و 14 از استوانه آمده است: «او (مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کورش) به کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (=عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کورش) سپرده بود، به دادگری و راستی شبانی کرد.» روشن است که مردمان در برابر پاهای کورش به خاک می‌افتند و نیز کورش‌بزرگ، شبان (چوپان) مردم نامیده شده است و این یعنی همگان همچون گوسفندان تحت اختیار کورش‌بزرگ بوده‌اند. در بند هجدهم نیز آمده است که مردمان همگی پاهای کورش را بوسیدند و در برابرش کرنش کردند. در بند 30 نیز آمده است که مردم از اقصی نقاط جهان، باج‌هایی بسیار سنگین برای کورش آوردند و در برابرش به خاک افتادند.[3] این یعنی کورش‌بزرگ، مردم بابل را از ستم پادشاه آنجا رهایی بخشید و همه‌ی آنان را برده‌ی خود ساخت. گذشته از اینکه در این استوانه کورش به صراحت بت مردوک و دیگر بت‌ها را می‌ستاید و خود را نماینده‌ی آنان معرفی می‌کند.[4] گرچه برخی چنین اذعان داشته اند که مردم بابل با اختیار خود و با شادکامی در برابر کورش به خاک افتادند و باج‌های سنگینی به وی دادند (!) در حالیکه این یک دروغ بزرگ تبلیغاتی است. چه اینکه مردم بابل هیچ‌گاه به حکومت هخامنشیان رضایت ندادند و همواره در حال تلاش برای خروج از قیمومیت هخامنشیان بودند. شورش‌های فراوان آن مردم (مخصوصاً در عصر حکومت داریوش اول) به روشنی گویای این امر است. گذشته از اینکه از ابتدا نیز اشغال بابل به دست کورش هخامنشی به واسطه‌ی یک ترفند سیاسی بود، نه خواست ملت بابل. البته این موضوع گفتاری مفصل می‌طلبد. لذا کورش‌بزرگ هیچ‌گاه برده‌داری را لغو نکرد. تنها اسیران یهودی را از بند آزاد نمود و بیگاری را برانداخت، یعنی جیره‌ای بسیار اندک برای بردگان قرار داد. لیکن این به معنی لغو برده‌داری نیست. روشن است که برده‌داری در عصر هخامنشیان (در زمان حکومت کورش و پس از آن) امری کاملاً رایج بود. بردگان، همواره بخشی از بدنه‌ی جامعه‌ی طبقاتی بودند، بردگان و کنیزان، رسماً خرید و فروش می‌شدند، و در مقابلِ دریافت جیره‌ای بسیار اندک، مجبور به کارکردن برای اشراف و ثروتمندان بودند.[5]

پی‌نوشت :

[1]. بنگرید به «ترجمه‌ی فارسی از منشور کورش هخامنشی، در موزه بریتانیا، پروفسور شاهرخ رزمجو» The British Museum , Translation of the text on the Cyrus Cylinder
[2]. The British Museum , Translation of the text on the Cyrus Cylinder , Translation given in Pritchard, 'Ancient Near Eastern Texts', pp.315-316
[3]. بنگرید به «ترجمه‌ی فارسی از منشور کورش هخامنشی، در موزه بریتانیا، پروفسور شاهرخ رزمجو» The British Museum , Translation of the text on the Cyrus Cylinder 
[4]. بنگرید به «کورش هخامنشی و پرستش مردوک»
[5]. بنگرید به مقاله «برده‌داری در عصر هخامنشیان»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۶ ، ۰۸:۵۸