وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند

صفحه ای برای تعامل بیشتر با طلاب و دانشجویان

وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند

صفحه ای برای تعامل بیشتر با طلاب و دانشجویان

وبلاگ شخصی عبدالرضا بختیاروند
بازدید کننده محترم؛
این وبلاگ برای ارتباط و تبادل اطلاعات علمی در زمینه های مختلف با «طلاب و دانشجویان کلاس هایم» بوده و الزاما "منعکس کننده دیدگاه های شخصی من" نیست.
تلاشم بر آن است که به خودم و دیگران یاد بدهم که حق طلب باشیم، هر چند باور به آن دشوار باشد.
برای دریافت فایل ها و اخبار مربوط به کلاس های من، به کانال درسی من به آدرس @darsha14 در پیام رسان های ایتا و تلگرام مراجعه کنید.
صفحه من در روبینو و اینستاگرام @abakhtiarvand
آخرین نظرات
  • ۹ فروردين ۹۶، ۱۹:۱۰ - سید مهدی
    متشکرم

۲۶ مطلب با موضوع «دسته بندی علمی :: اخلاق،فرهنگ،تمدن» ثبت شده است

سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ق.ظ

تفاوت ایران با غرب وحشی

اینجا ایران است؛
اثری از هجوم‌ به فروشگاه ها یا تب خرید اسلحه برای محافظت از خود وجود ندارد.
البته اینجا اساسا با باغ وحش منظم غرب متفاوت است.
اینجا کسی برای کشتن پیرمرها و پیرزن ها ویروس نمی سازد.
کسی نمی اندیشد که با کشتن مردمان غرب و فروش اسلحه به آنها تجارت کند.
زن و دختر حریم دارد و دستمال کاغذی نیست که تاریخ مصرف داشته باشد.
علم در اختیار ایمان است و ایمان مددکار علم.
اینجا ما خون آلوده صادر نمی کنیم.
بیماران دنیا را تحریم نمی کنیم و پهپاد برای کشتن زنان و کودکان نمی فرستیم.
اینجا دیوار بین همسایه ها نیست.
رهبر اینجا دلسوز ایران و جهان است و به آزادی می اندیشد و نه بردگی.
قهرمان نظامی اینجا واقعی است و نه ساخته تخیلات هالیوود.
اینجا آنجا نیست.
#ایران
#غرب
#کرونا
#اسلحه
#مقایسه_شرق_و_غرب
#دیوار_نژادپرستی
#علم_و_ایمان
#تجارت_اسلحه
#نسل_کشی
#رهبر_ایران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۵۴

فلان تهرانی دزدی کرد؛

فلان اصفهانی اختلاس کرد؛

فلان رشتی قاچاقچی است؛

فلان دندانپزشک حرام انجام داد؛

فلان استاد مقاله اش جعلی بود؛

فلان آیت الله، پسرش معتاد است؛

و .....

چینش این جملات در کنار هم می شود: «ایران پر از دزد و قاچاقچی و جعل علم و اعتیاد و ... است».

و وقتی می خواهیم از غیر ایران بگوییم می شود:

فلان اسرائیلی خیریه دارد.

فلان آمریکایی کیف پر از پول را به صاحبش برگرداند.

فلان آلمانی چهل سال است که از پدر و مادرش نگهداری می کند.

فلان کره ای روزهای عید ملی غذای رایگان می دهد.

و ..... .

چینش این جملات نیز می شود: «خارج از ایران همان بهشت برین است که ما ایرانی ها آرزو داریم».

 

واقعیت آن است که ایران نیز به همان اندازه یا بیشتر از آنچه آدم های نامهربان و سیاه فکر بخواهند، انسان هایی دارد فرشته تر از آنچه شما بشناسید.

خوبان تابلو ندارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۸ ، ۱۹:۵۷
جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۷ ب.ظ

رضاشاه و متحدسازی لباس!!!

قصه پرغصه دعوای بر سر لباس و شروع غربزدگی در پوشش از آنجا شروع شد که رضاشاه قلدر طرحی درانداخت برای متحدالشکل کردن لباس ایرانیان؛
در حالی که هر عقل سلیمی می داند که: «نه عدالت همیشه در تساوی است و نه زیبایی همیشه در یکسان بودن».
جهان زیباست به همه تفاوت هایش؛ تفاوت در زمین و آسمان، خشکی و دریا، شیر و مار و پلنگ یا گاو و اسب و بره، آبی و قرمز و زرد و بنفش، لر و ترک و عرب و فارس، شرقی و غربی، چشم روشن و چشم سیاه، ....
همه رنگ ها و زبان ها الهی اند و مقدس؛ و هیچ نژادی بر هیچ نژادی برتری ندارد مگر به تقوا؛ و تقوا نیست مگر احترام به نژادهای دیگر و دوری از نژادپرستی.
قرار نیست سنگ بنایی که رضاشاه بر خلاف اراده الهی گذاشت ما نیز ادامه دهیم؛ بگذاریم هر ایرانی به راحتی با زبان و لباس خودش زندگی کند و هیچ زبان یا لباسی را به عنوان زبان و لباس برتر معرفی نکنیم.
اختلاف در آب و هوای هر سرزمین و تنوع در فرهنگ ها، اقتضای تفاوت در پوشش و سبک زندگی را به دنبال دارد؛ هر ملاک به ظاهر عقلی یا شرعی که بخواهد فراتر از این اقتضا حرکت کند و باعث حرج و سختی شود، مصداقی از حکم جاهلی است که ساحت عقل و شرع از چنین احکامی مبرّاست.
براستی اگر به طور فرض، پیامبر اسلام در ژاپن برانگیخته می شد، مأمور به پوشیدن عمامه و قبای عرب ها می شد؟؟ نوع لباسی که رسول خدا (ص) می پوشید، برآمده از منطقه او بود و نه دستور الهی؛ پس نباید مسلمانی به گونه ای معنا شود که گویا اسلام به عربی گفتن است و لباس عربی پوشیدن؛ مگر در جایی که نص صریح و متقن بر اعتبار چنین مواردی اقامه شود.
اسلام دین نهایی و حضرت محمد (ص) پیامبر همۀ جهانیان است؛ دینی که در ضمن داشتن محکم ترین دستورات برای هدایت به سوی خداوند، به عنوان دین «سهله سمحه» معرفی شده است. پس حد وسط را برگزینیم، نه اجبار به پوشش فراتر از ملاک های شرعی و عرفی و نه خروج از حدود الهی. حدود خداوند دربارۀ پوشش الهی، دارای مرزهای مشخصی است که قرآن و روایات دربارۀ هر مرد و زن بیان کرده اند و هر مسلمانی ملزم به رعایت آن ها است.
پیوست:
سوره روم؛ آیه 22؛ (وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ: و از نشانه های الهی، آفرینش آسمان ها و زمین، و تفاوت زبان ها و رنگ های شماست؛ همانا در این امر برای دانشمندان نشانه هایی قطعی است).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۴:۰۷
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ق.ظ

لغت شناسی پارس

برخی سخنان واقعا فتنه است؛ آسمان ریسمان دوختن برای اختلاف افکنی بین نژادها!!

 

مثلا می گویند: پارس که صدای سگ است، توسط عرب ها به ایرانی ها گفته شده است. چون عرب ها قائلند فارس ها مثل سگ پارس می کنند و صدایشان واضح نیست!!!

 

در حالی که باید دانست فارس در زبان عرب به معنای سوارکار می باشد و در زبان فارسی، به صورت «پارس» نیز تلفظ شده است؛ مثل فیل و پیل. پس هیچ رابطه ای در زبان عربی بین فارس و صدای سگ وجود ندارد. علاوه بر آنکه املای درست این واژه در فارسی «پاس کردن» است نه «پارس کردن»؛ وظیفه سگ پاسبانی است، پس سگ پاس می کند نه پارس. (در زبان کردی این واژه به درستی تلفظ می شود).

 

بیان نکته زیر از سایت ویکی پدیا دربارۀ واژۀ «پارس» خالی از لطف نیست:

«پارت ها و پارس‌ها شیوه زندگی یکسانی داشتند و بهترین اسب سواران زمان خود بودند. به همین دلیل عرب‌ها پس از فتح ایران به بهترین اسب سواران و چابک سواران فارس می‌گفتند. آن‌ها واژه فارس را جایگزین کلمه عربی جواد، خیل و خیول عربی کردند و امروزه فارس را مترادف با شوالیه و جنگجو نیز بکار می‌برند». (ویکی پدیا).

 

در برخی کتب علمای امامیه مانند الامان سید ابن طاووس و صحیفه مهدیه مجتهدی از امام مهدی (عج) به عنوان «فارس الحجاز» یاد می شود. یعنی سوارکار حجاز.

بنابراین کاربرد واژۀ پارس دربارۀ ایرانیان، برای تمجید از آنان در سوارکاری بوده است و نه اهانت به زبان آنها.

بختیاروند (مدرس حوزه و دانشگاه)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۴۴
جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۸ ق.ظ

آیا کورش برده داری را لغو کرد؟

برای پیشرفت علم و تمدن، باید اندیشه و قلم را آزاد گذارد. لطفا ابتدا بخوانید، تفکر کنید و بعد انتخاب کنید.


نقل از سایت ادیان
گرچه بر هر منصفی روشن است که کورش‌بزرگ، مردم بابل را از یوغ حاکمان بابلی خلاص نموده و آنان را زیر یوغ خود کشید. چه اینکه در بند 13 و 14 از استوانه آمده است:

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در فضای مجازی به وفور مشاهده می‌شود که از لغو برده‌داری در منشور کورش بزرگ سخن گفته می‌شود. به راستی آیا کورش کبیر (پادشاه بزرگی که اصلاحات زیادی در جهان باستان به انجام رساند و صفات نیکش قابل انکار نیست) برده‌داری را لغو کرد؟ او دقیقاً چه موضعی درباره برده‌داری گرفت؟ و سؤالاتی از این دست که در این مبحث به آن پرداخته خواهد شد.
برخی مدعی هستند که در بند بیست و ششم از استوانه‌ی کورش بزرگ، برده‌داری لغو شده است. اما حقیقت این است که پروفسور شاهرخ رزمجو (که از اساتید بخش خاورمیانه‌ی موزه‌ی بریتانیا British Museum هستند) در ترجمه‌ی استوانه، بند بیست و ششم را چنین بیان داشتند: «در پی امنیت [شهرِ] بابل و همه جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل ........ که بر خلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود، خستگی‌هایشان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت.»[1] 
روشن است که کورش‌بزرگ می‌گوید که یوغی بر مردم بابل نهاده شده بود و من آن‌ها را از این یوغ آزاد ساختم. اما به راستی مردم بابل همگی برده بودند؟ واضح است که چنین نبود و منظور از یوغ، حکومت ستمگر بابل بود. استاد عبدالحمید ارفعی (از برترین اساتید باستان‌پژوه و زبان‌شناسِ جهان) در ترجمه‌ی این گفتار چنین آورده است: «درماندگی‌هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم. مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد.» ایشان در حقیقت جمله ی  «anhussn upasih usaptir sarbasunu» را به معنی «رهانیدن از بیگاری و ناحقی» ترجمه کرده اند. در ترجمه‌ی پریچارد (Pritchard) در Ancient Near Eastern Texts نیز همین گفتار آمده است.[2] مشاهده می‌کنیم که برخی، چگونه «رهانیدن عده ای محدود از بیگاری» را به «برانداختن برده داری» تعبیر نمودند، و این برداشتی نادرست و احتمالاً مغرضانه است. از خود استوانه نیز به روشنی فهمیده می‌شود که منظور از آن یوغ، حکومت فرومایگان بر مردم (بند سوم)، گستاخی به خدایان و بت‌ها (بند ششم) بود. حتی در بند هشتم از استوانه به صراحت آمده است که منظور از یوغ و آن بند رها نشدنی، ستم به مردم بوده است: «هر روز به شهرش (=شهر مردوک) بدی روا می داشت... همه مردما[نش را...] (=مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.»
گرچه بر هر منصفی روشن است که کورش‌بزرگ، مردم بابل را از یوغ حاکمان بابلی خلاص نموده و آنان را زیر یوغ خود کشید. چه اینکه در بند 13 و 14 از استوانه آمده است: «او (مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کورش) به کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (=عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کورش) سپرده بود، به دادگری و راستی شبانی کرد.» روشن است که مردمان در برابر پاهای کورش به خاک می‌افتند و نیز کورش‌بزرگ، شبان (چوپان) مردم نامیده شده است و این یعنی همگان همچون گوسفندان تحت اختیار کورش‌بزرگ بوده‌اند. در بند هجدهم نیز آمده است که مردمان همگی پاهای کورش را بوسیدند و در برابرش کرنش کردند. در بند 30 نیز آمده است که مردم از اقصی نقاط جهان، باج‌هایی بسیار سنگین برای کورش آوردند و در برابرش به خاک افتادند.[3] این یعنی کورش‌بزرگ، مردم بابل را از ستم پادشاه آنجا رهایی بخشید و همه‌ی آنان را برده‌ی خود ساخت. گذشته از اینکه در این استوانه کورش به صراحت بت مردوک و دیگر بت‌ها را می‌ستاید و خود را نماینده‌ی آنان معرفی می‌کند.[4] گرچه برخی چنین اذعان داشته اند که مردم بابل با اختیار خود و با شادکامی در برابر کورش به خاک افتادند و باج‌های سنگینی به وی دادند (!) در حالیکه این یک دروغ بزرگ تبلیغاتی است. چه اینکه مردم بابل هیچ‌گاه به حکومت هخامنشیان رضایت ندادند و همواره در حال تلاش برای خروج از قیمومیت هخامنشیان بودند. شورش‌های فراوان آن مردم (مخصوصاً در عصر حکومت داریوش اول) به روشنی گویای این امر است. گذشته از اینکه از ابتدا نیز اشغال بابل به دست کورش هخامنشی به واسطه‌ی یک ترفند سیاسی بود، نه خواست ملت بابل. البته این موضوع گفتاری مفصل می‌طلبد. لذا کورش‌بزرگ هیچ‌گاه برده‌داری را لغو نکرد. تنها اسیران یهودی را از بند آزاد نمود و بیگاری را برانداخت، یعنی جیره‌ای بسیار اندک برای بردگان قرار داد. لیکن این به معنی لغو برده‌داری نیست. روشن است که برده‌داری در عصر هخامنشیان (در زمان حکومت کورش و پس از آن) امری کاملاً رایج بود. بردگان، همواره بخشی از بدنه‌ی جامعه‌ی طبقاتی بودند، بردگان و کنیزان، رسماً خرید و فروش می‌شدند، و در مقابلِ دریافت جیره‌ای بسیار اندک، مجبور به کارکردن برای اشراف و ثروتمندان بودند.[5]

پی‌نوشت :

[1]. بنگرید به «ترجمه‌ی فارسی از منشور کورش هخامنشی، در موزه بریتانیا، پروفسور شاهرخ رزمجو» The British Museum , Translation of the text on the Cyrus Cylinder
[2]. The British Museum , Translation of the text on the Cyrus Cylinder , Translation given in Pritchard, 'Ancient Near Eastern Texts', pp.315-316
[3]. بنگرید به «ترجمه‌ی فارسی از منشور کورش هخامنشی، در موزه بریتانیا، پروفسور شاهرخ رزمجو» The British Museum , Translation of the text on the Cyrus Cylinder 
[4]. بنگرید به «کورش هخامنشی و پرستش مردوک»
[5]. بنگرید به مقاله «برده‌داری در عصر هخامنشیان»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۶ ، ۰۸:۵۸
شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۱ ب.ظ

روایت اخلاقی از امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام می فرماید: «القلب مصحف البصر»؛🌼🌼🌼
شاید بتوان این روایت را این گونه به طور آزاد ترجمه کرد که: «مواظب داده های دیداری و شنیداری خود باشید که این ها در جهت گیری فکری شما سهیم هستند».
آنچه انسان می بیند، قطعا بر صفحۀ فکر و اندیشه او اثرگذار است؛
🌙🌙🌙
اگر بشر امروز به تأثیرگذاری رسانه باور نداشت، شاهد این همه تولیدات نوشتاری، تصویری و شنیداری و ... در کمپانی های بزرگ سینمایی و مجازی دنیا نبودیم.
این دیده ها و شنیده ها، کشاورز کشتزار قلب آدمی هستند.
🌸🌸🌸
کسی که چشم و گوشش انس به محصولاتی با محتوای «باور به خدا، امید به زندگی، مهربانی به انسان ها و ...» دارد، رفتاری بسیار متفاوت با کسی دارد که روز و شبش آکنده از دیدن «خیانت، بی وفایی، ابتذال و هرزگی و ...» است.
🌾🌾🌾🌾
پس مواظب باشیم چگونه بذری در صفحه دل خویش می کاریم و علف های هرز را بچینیم تا از هرزگی در امان بمانیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۱
يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۹ ق.ظ

به نام خدایی که حج را واجب کرد

قرار نیست وقتی کودکانی در پارک دچار حادثه می شوند، پارک ها و بوستان ها را تعطیل کنیم.

قرار نیست اگر در جاده ها تصادف شود، مردم را از مسافرت منع کنیم و یا جاده ها را از بین ببریم.

قرار نیست که اگر بچه ای معلول به دنیا آمد، ازدواج تعطیل شود و یا همه مردم را عقیم کنیم.

و یا حتی قرار نیست که به خاطر بی نمازی، در مسجد را ببندیم.

اگر این مثال ها و هزاران مثال مشابه را منطقی و عقلانی می دانید، پس چرا به خاطر حادثه وحشتناکی مانند منا تصمیم بگیریم امر واجبی مانند حج را تعطیل کنیم؟

حج را همان خدایی واجب کرده است که کمک به نیازمندان را واجب کرد.

حج را همان امامانی به ما یاد داده اند که شب و روزشان را با مستمندان سپری می کردند.

تحریم حج = من از خداوند و امامان نیز بیشتر می فهمم؛

تحریم حج = انزوای شیعه و قطع ارتباط با جهان اسلام؛

تحریم حج = بازی در میدان تعصبات قومی و ضد انسانی؛

تحریم حج = محرومیت مسلمانان دیگر از ارتباط با شیعه؛

تحریم حج = خوشحالی عربستان و اسراییل؛

تحریم حج = بازی در پازل اسلام ستیزان؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۹
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ب.ظ

چرایی ترس از ازدواج+راه حل

1. ترس از محدود شدن آزادی­های دوران مجردی:

راه حل: قبول کنیم که رسیدن به کمال، همیشه در گرو خط زدن برخی آزادی­ها و لذت­های گذراست. علاوه بر آنکه، لذت­هایی نیز در تأهل وجود دارد که در دوران تجرد وجود ندارد.

تفکر این افراد مانند کودکانی است که مدرسه را دوست ندارند چون با شروع تحصیل، بازی­های آنها محدود می­شود. اگر تاکنون می­توانستند براحتی تاب و سرسره بازی کنند، از این به بعد باید مشق بنویسند. کودکی که بخواهد در لذت بازی­های کودکانه بماند، هیچگاه به لذت علم، سواد و اختراع و ... نمی­رسد.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۴۳
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ب.ظ

سوالات پیشنهادی جلسه خواستگاری

1.       ویژگی اخلاقی بارز شما چیست؟

2.       دوستان، شما را بیشتر به کدام خصوصیت اخلاقی و رفتاری می­شناسند؟

3.       از معاشرت با چه کسانی آزرده می­شوید؟

4.       عکس العمل شما در مقابل فردی که از او رنجیده می­شوید چیست؟

5.       ناراحتی خود را چگونه نشان می­دهید؟

6.       در چه مسائلی سخت­گیر هستید؟

7.       آیا تعصب خاصی دارید؟

8.       مهم­ترین خصوصیتی که دوست دارید همسر شما داشته باشد، چیست؟

9.       مهم­ترین خصوصیتی که می­خواهید همسر شما نداشته باشد چیست؟

10.    کمی از خصوصیات و حساسیت خود بگویید .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۴۱
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۰ ب.ظ

صبر، مهارت زندگی انسانهای بزرگ

انسان های بزرگ، ساخته ی صبر هستند.
صبر یعنی «نه گفتن» به خیلی از لذت ها و خوشی ها برای رسیدن به لذتی فراتر از آنچه دیگران بتوانند تصور کنند.
مخترعان بزرگ، عارفان والامقام، شاعران برجسته و نویسندگان زیردست، قاریان خوش نوا و خوانندگان مشهور، میوه درخت صبر هستند.
کسی که با یکبار شکست و «نه شنیدن» کنار بکشد، هیچ گاه انسان بزرگی نمی شود.
شاید رسیدن به یک مقام علمی و معنوی، نیاز به صبری به اندازه یک عمر داشته باشد؛ بیست یا سی یا صد سال. اما چاره چیست که «ان مع العسر یسرا». آسانی ها به دنبال سختی ها قرار گرفته اند!!!
خیلی از اختراعات آینده و کتاب¬های نانوشته، چشم انتظار هستند تا نام تو را برای خود برگزینند. اما نامدار شدن وقتی است که تو اهل صبر باشی.
آیا دوست نداری «ولی الله» باشی؟؟
صبر نداشتن، یعنی پشت پا زدن به همه مقاماتی بالایی که چشم انتظار من هستند.
مقام خلیفه خدا شدن نیز در گرو صبر است. صبر بر طاعت، مصیبت و معصیت.
(سلام بر بانوی صبر و بردباری، حضرت زینب سلام الله علیها)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۴۰